در تمام مواردى كه انسان در ظهور ولايت و قدرت غيبى الهى نقش دارد , هم چنان
كه دانسته شد , وساطت او به نحو قضيه اتفاقيه نيست , بلكه او واقعا رابط بين
خداوند سبحان و عالم طبيعت مى باشد , لذا آن كار خارق عادت را كه از او ظاهر
مى شود حقيقتا به او
مى توان اسناد داد , وليكن به ديگران نمى توان مستند نمود .
به عنوان مثال در جريان حضرت عيسى عليه السلام كه احياء ابتدايى مى كرد , تنها
نفخ او بود كه به اذن خدا , موجب حيات مى شد . قرآن كريم در اين مورد مى فرمايد
:
(
اذ تخلق من الطين كهيئة الطير باذنى فتنفخ فيها فتكون طيرا باذنى
) . [16]
يعنى به ياد آر زمانى را كه به اذن من از خاك , صورت پرنده ساختى و در آن
دميدى , و آن صورت به اذن من زنده شد .
و يا در جريان حضرت ابراهيم عليه السلام كه احياء مجدد مى كرد , تنها خواندن او
بود كه حيوان هاى مرده دوباره زنده مى شدند . خداوند سبحان در اين مورد نيز
مى فرمايد :