أنت من جوهرين احدهما مشكل مصور مكيف مقدر متحرك ساكن متحيز منقسم ,
و الثانى مبائن للاول فى هذه الصفات غير مشارك له فى حقيقة الذات يناله العقل
و يعرض عنه الوهم فقد جمعت من عالم الخلق و من عالم الامر لان روحك من امر ربك
و بدنك من خلق ربك .
ترجمه : تو از دو گوهرى يكى داراى شكل و صورت و كيفيت و كميت و حركت و
سكون و مكان و قابليت انقسام است , و ديگرى در همه اين اوصاف مبائن با اول
است و در حقيقت ذات با او مشاركت نيست . عقل بان ميرسد و و هم از وى
روميگرداند . پس تو از عالم خلق و از عالم امر گرد آمدى زيرا كه روح تو از امر
رب تو است و بدن تو از خلق رب تو .
انسان يك حقيقت ممتد روحانى و جسمانى است
بيان : فص در اين است كه انسان از دو گوهر است . در فص قبل دانسته اى كه
انسان يك حقيقت ممتد از آسمان امر تازمين خلق است . بدن او كه مرتبه نازله
او است گوهرى است جسمانى كه باوصاف جسم چون شكل و صورت و كيفيت و كميت و
غيرها متصف است . روان او گوهرى است كه از همه اوصاف تن منزه است زيرا كه
نفس ناطقه مجرد از ماده و مبارى از احكام آن است پس بين اين دو جوهر