بحث درباره كرامت انسان در قرآن كريم بود , و روشن شد كه چون كرامت متوقف
بر تقواست , و هر چيزى كه متوقف بر چيزى ديگرى باشد هم در اصل وجود و عدم تابع
اوست
و هم در حدوث و بقاء و هم در شدت و ضعف , بنابراين كرامت نيز , هم در اصل
وجود و عدم , هم در حدوث و بقاء و هم در شدت و ضعف تابع تقواست .
اين مساله نيز بيان شد كه تقوا بدون علم و عمل صالح حاصل نمى شود , چون تقوا
يك كمال نفسانى است و نفس انسان , وقتى به كمال مى رسد كه هم در مسائل علمى ,
آگاهى لازم را فراهم كرده باشد و هم در مسائل عملى , گرايشهاى سالم را به دست
آورده باشد .
همچنين به عنوان يك اصل و مقدمه ديگر ذكر شد كه علم و عمل همتاى يكديگر
نيستند , به طورى كه نسبت كرامت به تقواى علمى و عملى يكسان باشد , بلكه
معرفت , اصل است و عمل فرع . هر اندازه كه معرفت بيشتر باشد عمل خالص تر
شده و در نتيجه تقوا قوى تر مى گردد و در سايه قوت و شدت تقوا , كرامت هم
افزايش پيدا مى كند . آنچه كه ممكن است وجه تشابه عمل اولياء الهى با ديگران
باشد