نام کتاب : صلح امام حسن (ع ): پرشکوه ترين نرمش قهرمانانه ي تاريخ نویسنده : آل ياسين، الشيخ راضي جلد : 1 صفحه : 307
و عمر و بن عاص [1] خليفه و اميرالمؤمنينش مى نامند ! و او كه بهره مندى
دنيويش چنانست كه خودش مى گويد( : هيچ بهره ئى از دنيا نماند كه بدان دست
نيافته باشم) چه باك دارد كه قانون اين لقب ها و عنوانها را از او دريغ
بدارد و فتح لقب ها و تيترهاى دينى را بوسيله ى شمشير , جايز نداند و لقب خليفه
به ماجرائى كشانيدم كه براى امت محمد بسى ديرپا خواهد بود و گرهى پديد
آوردم كه بدين زوديها گشوده نخواهد گشت]( و همانكسى است كه حسان بن ثابت
هجاى معروف خود :
اگر زشتى و پليدى مجسم گردد , *** برده ئى از( ثقيف) خواهد بود زشتر وى و
يكچشم
را درباره ى او سروده است
[1]- همان شيطان معروف و كسى كه - بقول غلامش( وردان) - دنيا و آخرت در
دل او صف آرائى كردند و او دنيا را بر آخرت برگزيد و با معاويه همدست شد
بدينشرط كه مصر , طعمه ى او باشد ليكن نه فروشنده سود برد و نه آبروى خريدار بر
جاى ماند !
( ابن عبدربه) به سند خود از حسن بصرى روايت كرده كه گفت( : معاويه
احساس كرد كه اگر عمرو با او بيعت نكند , كار حكومت بر او قرار نخواهد گرفت
لذا بدو پيشنهاد همكارى كرد عمرو گفت : بخاطر چه بدنبال تو بيفتم ؟ بخاطر
آخرت كه در دستگاه تو خبرى از آن نيست ؟ يا بخاطر دنيا ؟ فقط در صورتى حاضرم كه
مرا
شريك خود سازى ! گفت : شريك من باش , گفت : پس مصر و نواحى آن را بنام من
بنويس , و معاويه هم نوشت و در آخر فرمان افزود : و عمرو ملتزم به شنوائى و
فرمانبرى است عمرو گفت : بنويس كه اين شنوائى و فرمانبرى شرط را تغيير
نمى دهد معاويه گفت : اين ديگر لازم نيست گفت : مگر بنويسى) !
اين صحابى پير فرتوت كه در نود و هشت سالگى مرد , رضايت يافت كه اين عمر
دراز را با اينچنين عقبگرد پليدى بپايان برد و امتناع نكرد كه بيباكانه بگويد :
اگر مصر و حكومت آن نمى بود بر مركب نجات سوار مى شدم زيرا ميدانم كه على بن
ابيطالب بر حق است و من بر ضد اويم !
نام کتاب : صلح امام حسن (ع ): پرشکوه ترين نرمش قهرمانانه ي تاريخ نویسنده : آل ياسين، الشيخ راضي جلد : 1 صفحه : 307