صدر اسلام است يا يك وقت از قلب كشورها و ملتهاى مخالف ومعاند با اسلام است
, اين يك حرفى است , اما اينكه حسين بن على ( ع ) در مركز اسلام در مدينه و مكه
( مركز وحى نبوى ) با وضعيت مواجه شود بطورى كه هر چه نگاه كند ببيند چاره اى
جز فداكارى نيست ( آنهم چنين فداكارى خونين و با عظمتى ) , اين قابل تأمل است
. مگر چه وضعى بود كه حسين بن على ( ع ) احساس كرد كه اسلام فقط با فداكارى او
زنده مى ماند والا از دست ميرود ؟ عبرت اينجاست ما بايد نگاه كنيم و ببينيم كه
چه شد كه فردى مثل يزيد بر جامعه ء اسلامى حاكم شد ؟ جامعه اسلامى كه رهبر و
پيغمبرش در مكه و مدينه پرچمها را ميداد دست مسلمانها و آنها مى رفتند تا اقصى
نقاط جزيرة العرب ومرزهاى شام , امپراطورى رم را تهديد مى كردند و سربازان دشمن
نيز از مقابلشان فرار ميكردند و مسلمين پيروزمندانه بر مى گشتند ( مثل ماجراى
تبوك ) و جامعه اسلامى كه در مسجد و منبر آن , صوت تلاوت قرآن بلند بود و
شخصيتى مثل پيامبر ( ص ) با آن لحن و نفس , آيات خدا را بر مردم ميخواند
ومردم را موعظه ميكرد وآنها را در جاده ء هدايت با سرعت پيش ميبرد . چطور شد
كه همين جامعه , همين كشور و همين شهرها آنقدر از اسلام دور شدند تا كسى مثل يزيد
بر آنها حكومت كرد ؟ چرا بايد وضعى پيش بيايد كه كسى مثل حسين بن على ( ع )
ببيند چاره اى ندارد جز فداكارى عظيم كه در تاريخ بى نظير است . چه شد كه آنها
به اينجا رسيدند ؟ اين همان عبرت است . ما بايد اين را امروز مورد توجه دقيق
قرار بدهيم . ما امروز يك جامعه ء اسلامى هستيم . بايد ببينيم آن جامعه ء اسلامى
چه آفتى پيدا كرد كه كارش به يزيد كشيد . چه شد كه 20 سال بعد از شهادت
اميرالمؤمنين ( ع ) در همان شهرى كه ايشان حكومت ميكرد سرهاى