هميشه نسبت به افراد همزمان خود از قابليت هاى بالاترى برخوردار بوده
اند و به رابطه ها و امورى از هستى آشنايى داشته اند كه وقوف بر آنها از
همه كس ساخته نبود , بنابراين قالب هاى بيانى اين برجستگان عرصه ادب و
انديشه با محاورات معمول و روزمره مردم عادى تفاوت پيدا كرده است .
علت استعمال الفاظ در معانى مجازى استعارى و كنايى هر چه باشد ما در اين
مقام مى خواهيم ببينيم آيا اينگونه استعمالات هم از قواعد و اصولى
پيروى مى كنند , يا افراد بدلخواه طبق مراد و منظور و سليقه خود حق دارند
الفاظ را به هر صورت و براى هر منظور و معنايى بكار ببرند ؟
ترديد نيست كه استعمال الفاظ در موارد لغو و بيجا خلاف فصاحت
بوده و مردود است . يعنى اصل اين است كه الفاظ به اصطلاح بر معانى
عرفيه محمول مى شود و اعم از اينكه بصورت حقيقى يا مجازى مورد استفاده
قرار گيرد بايد به نحوى استعمال شود كه با عرف متداول مخالف نباشد و
كلام لغو به حساب نيايد . مى خواهيم ببينيم آيا استعمال كننده در بكار
بردن كلمات و الفاظ آزاد است يا تابع اصول و قواعد و مقررات است ؟
شكى وجود ندارد كه استعمال مجازى الفاظ نيز مانند كاربردهاى حقيقى
تابع اصول و قواعدى است . زيرا در غير اين صورت ممكن است لفظى بيجا و
لغو استعمال شود كه به علت مخالفت با اصل فصاحت و بلاغت نمى تواند
مورد قبول باشد .
گروهى عقيده دارند كه استعمال كنندگان الفاظ فقط حق دارند به شكل
پيش بينى شده و مقرر , الفاظ را در معانى مجازيه استعمال كنند . نتيجه
اين مى شود كه در هر مورد به كتاب لغت