السلام , در مقام بيان احكام , پيروان آنان نيز در مواقع زيادى از اين
شگرد استفاده كرده اند . معروف است كه عقيل در وقتى كه معاويه وى را
وادار مى كرد كه علنا على ( ع ) را سب و ناسزا گويد , وى در مقابل مردم
حاضر شد و گفت :
[ ( امرنى معاويه ان اسب عليا الا فالعنوه](
يعنى معاويه مرا دستور داده است كه على را ناسزا گويم , هان اى
مردم شما او را لعن و نفرين كنيد ! روشن است كه ضمير[ ( او]( در پايان
جمله , دو پهلو است و تاب برگشتن به على ( ع ) و يا معاويه را دارد (
ضمير او مى تواند به هر دو آنها برگردد ) .
گذشته از اينگونه اهداف و اغراض , در اين رابطه تدريجى بودن
شريعت مقدس اسلام را نبايد از نظر دور داشت كه خود مى تواند بزرگترين
عامل اجمال گوئى باشد . در موارد زيادى بخاطر همين فلسفه , در جمله نخستين
, شارع مقدس فقط اشاره به اصل حكم نموده ولى پرده از روى جزئيات و
خصوصيات آن بر نداشته و در مراحل بعد كاملا آنرا تبيين و توجيه نموده است
. ولى البته بايد توجه داشت , اينطور نيست كه هميشه يك جمله براى
همگان مجمل و غير قابل استفاده باشد بلكه موضوع اجمال , نسبى است و در
بسيارى از موارد جمله اى براى بعضى مجمل است و براى بعضى ديگر احيانا
بخاطر وجود بعضى قرائن زمانى و مكانى , حالى و مقالى , هيچگونه اجمالى
ندارد .
حتى گاهى نه بخاطر قرائن و شواهد بلكه بخاطر امعان نظر بيشتر جمله
اى را كه گروهى زياد به استناد اجمال و ابهام از آن گذشته اند , گروهى
ديگر با توجيه كاملا منطقى بخاطر امعان نظر بيشتر مورد