بهره بردارى قرار داده اند . مثلا در معنى آيه شريفه ﴿ السارق و السارقه فاقطعوا ايديهما
دستهاى مرد و زن دزدى كن را قطع كنيد]( . بعضى گفته اند اين آيه از دو
جهت مجمل است : يكى در موضوع قطع يكى در موضوع يد , زيرا واژه قطع معنى
بريدن مى دهد و همانند يا همتاى آن در لغت فارسى , هم به معناى جدا كردن
است و هم مجروح نمودن مثلا آنجا كه مى گوئيم : دستم را چاقو بريده .
روى اين حساب بعضى مى گويند اين واژه در آيه مزبور مجمل و مبهم است .
واژه يد هم به معناى كل دست است و هم به معناى كف دست و انگشتان , و
لذا مى گويند معلوم نيست كه آيا همه دست را از بيخ بايد بريد يا آنكه
فقط مچ دست و يا انگشتان دست را بايد بريد ؟
ولى بسيارى از فقهاء در هر دو مورد اظهار نظر قطعى كرده اند , و
اما در مورد واژه قطع گفته اند اين واژه به معناى جدائى و انفصال است و
اگر در مورد مجروح شدن استعمال مى شود آنهم بخاطر شكافى است كه آلت
برنده ايجاد نموده است . در جمله : دستم را كارد بريد , كلمه بريدن به
معناى اصلى بكار رفته است هر چند كلمه دست در معناى خود بكار نرفته
است زيرا كه پوست دست بريده شده و خود دست بريده نشده است . و در
موضوع يد نيز گفته اند بدلالت تبادر , مهمترين وسيله تشخيص حقيقت از
مجاز , حكم مزبور ظهور در كل يد دارد , و اگر قرائن و شواهدى نمى بود بى
ترديد مى گفتيم كه بايستى تمام اين عضو در حد سرقت قطع گردد ولى با
توجه به وجود قرائن و شواهد , قطعى است كه چنين قضاوت نمى كنيم . لذا
مقدار لازم در اجراى حد , منوط به ادله بيان كننده خواهد بود .