نام کتاب : حديث بي کم و بيش (شرح گلشن راز شيخ محمود شبستري ) نویسنده : محمدی باغملائی، محمدکاظم جلد : 1 صفحه : 445
خلق عامى گشته است. شيخ محمود شبسترى از اين موضوع سخت نگران
بوده و حسرت مى خورد و بيان مى كند كه اگر احوال اين گونه
واژگونه گرديده است من نيز به نشانه بى دين بودن كمربند ترسايان بر كمر
مى بندم و در ظاهر ترسا صفت مى گردم.
920) نه زان معنى كه من شهرت ندارم
بلى دارم ولى زان هست عارم
شيخ در اين بيت در مقام دفاع از خود و رفع شك و ترديد از وجود
خود مى باشد و بيان مى كند كه مبادا آنچه را گفتم حمل بر
شهرت طلبى و خود خواهى من كنيد. زيرا من در مقام ارشادى هستم ولى به
سبب جهالت و نادانى مردم كه قوه درك و تمييز جاهل از عارف و كامل از ناقص
را ندارند، از آن شهرت بيزارم و عار و ننگ دارم.
921) شريكم چون خسيس آمد در اين كار
خمولم بهتر از شهرت به بسيار
خسيس پست، فرومايه (ف-م)
خمول گمنامى، بى نشانى (ف-م)
چون شيخ ناقص و جاهل و فرومايه در امر شهرت با من شريك شده است به موجب «تركت الدنيا بخسة شركائها»[1] من نيز اگر گمنام و بى نشان باقى بمانم خيلى بهتر از اين شهرت و نام مى باشد.
922) دگر باره رسيد الهامى از حقّ
كه بر حكمت مگير از ابلهى دق
الهام القاى معنى خاصّى است در قلب به طريق فيض بدون اكتساب و فكر، وارد غيبى است كه بر قلب وارد مى شود.(ف-ع)
دَق ب 730
[1] حديث نبوى: دنيا را به سبب پستى شريك هايش ترك نمودم.
نام کتاب : حديث بي کم و بيش (شرح گلشن راز شيخ محمود شبستري ) نویسنده : محمدی باغملائی، محمدکاظم جلد : 1 صفحه : 445