هنگامى كه از ظلمت كثرت عبور كردى و به مقام وحدت رسيدى مانند خضر آب حيات را از چشمه ذات حقّ بخور و به زندگى جاويد دست ياب.
782) اگر روى خطش بينى تو بى شك
بدانى كثرت از وحدت يكايك
روى منظور وحدت است.
خطّ منظور كثرت است.
كثرت ب134
وحدت ب134
يكايك يك به يك، كامل، به تفصيل
خطّ به اعتبار اينكه به دور يك وجه و روى مى گردد، تاريك و ظلمانى است و منظور از آن كثرات است كه به شب تشبيه شده است.
اگر سالك به دقت روى و خط معشوق را مشاهده كند بى هيچ شك و
شبهه اى مى تواند وحدت را از كثرت باز شناسد و بداند كه وحدت
مانند روز روشن و كثرت مانند شب تاريك است.
783) ز زلفش باز دانى كار عالم
زخطش باز خوانى سرّ مبهم
سرّ نهان و كتمان، «سرّ از آن جهت تسميه نموده اند كه غير ارباب قلوب ادارك آن نمى تواند كرد»[2]
از زلف معشوق مى توان كار عالم را باز شناخت كه زلف كثرت و پريشانى عالم