نام کتاب : حديث بي کم و بيش (شرح گلشن راز شيخ محمود شبستري ) نویسنده : محمدی باغملائی، محمدکاظم جلد : 1 صفحه : 373
معشوق با بى باكى و بنا به استعدادى كه در وجود عاشق مى بيند بر اساس ﴿و نفخت فيه من روحى﴾[1]
از جان خود در كالبد بى روح عاشق با لب حيات بخش خود مى دمد و او را
مقرّب درگاه خود مى نمايد به طورى كه با دميدن اين روح حيات بخش آتش
در افلاك و افلاكيان مى اندازد و پيوسته افلاكيان و فرشتگان در حرمان
اين آتش اند.
748) ازو هر غمزه، دام و دانه اى شد
وزو هر گوشه اى ميخانه اى شد
غمزه «حالتى است كه از بر هم زدن و گشادن چشم محبوبان در دلربايى و عشوه گرى واقع مى شود.
برهم زدن چشم كنايه از عدم التفات و گشادن چشم اشاره به مردمى و
دلنوازى است، غمزه اشاره به استغناء و عدم التفات است كه از لوازم چشم
است»[2]
ميخانه «باطن عارف كامل باشد كه در آن شوق و ذوق و عوارف الهيه بسيار باشد و به معنى عالم لاهوت نيز آمده است»[3]
غمزه چشم معشوق، دام و دانه اى براى گرفتارى دل عاشقان
مى گردد و از آن دام و دانه هر عارفى با توجه به استعداد درونى خود
برداشت مى نمايد. ارتباط دام و دانه كه محنت و زحمت به همراه دارد
اشاره اى به سخنان حضرت على(عليه السلام) است كه فرمود: «سبحان من
اتسعت رحمته فى عين نقمته و اشتدّت نقمته فى عين نعمته»[4]