responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : حديث بي کم و بيش (شرح گلشن راز شيخ محمود شبستري ) نویسنده : محمدی باغملائی، محمدکاظم    جلد : 1  صفحه : 245
آتش عشق است كاندر نى فتاد

جوشش عشق است كاندر مَى فتاد»[1]

430) از آن مجموع پيدا گردد اين راز

چو بشنيدى برو با خود بپرداز

چون اسرار پنهانى به وسيله عقل ادراك نمى شود و تنها از طريق تصفيه دل، تزكيّه نفس و نفى لذات مادّى و دنيوى ـ مجموع تن و جان ـ حاصل مى گردد، اگر اين معنى شنيدى و برايت ثابت شد، دست از عقل و استدلال بردار و به نفس خود رجوع و آن را پاك و مصفّا كن.

مولانا در اين باره مى گويد:

«تن ز جان و جان ز تن مستور نيست

ليك كس را ديد جان دستور نيست»[2]

431) چو بر هم اوفتاد آن سنگ و آهن

ز نورش هر دو عالم گشت روشن

نورش ‌ نور تن و جان، مرجع ضمير «ش» تن و جان مى باشد.

دو عالم ‌ ب 2و13

هنگامى كه سنگ و آهن با هم برخورد كنند جرقه و نور ايجاد مى شود، ظاهر و باطن آدمى كه تن و جان است اگر تصفيه و پاك گردند، عشق در دل سالك نسبت به معشوق و محبوب شعله مى زند و از نور آن عشق هر دو عالم روشن و منوّر مى گردد و آنگاه است كه سالك جمال رخ معشوق را كه وحدت حقيقى است مشاهده خواهد  كرد.

432) تويى تو نسخه نقش الهى

بجو از خويش هر چيزى كه خواهى

چون انسان به حكم «خلق اللّه تعالى آدم على صورته»[3] مظهر جميع اسماء و


[1] نيكلسون، ص 3، ب 9 و 10.

[2] همان، همان صفحه، ب8

[3] بحار، ج 4، ص 11، رواية 20، باب 2.

نام کتاب : حديث بي کم و بيش (شرح گلشن راز شيخ محمود شبستري ) نویسنده : محمدی باغملائی، محمدکاظم    جلد : 1  صفحه : 245
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست