نام کتاب : حديث بي کم و بيش (شرح گلشن راز شيخ محمود شبستري ) نویسنده : محمدی باغملائی، محمدکاظم جلد : 1 صفحه : 214
361) چو شد در دايره سالك مكمّل
رسد هم نقطه آخر به اوّل
دايره منظور دايره هستى است.
مكمّل كامل كننده، تمام كننده (ف - م)
نقطه آخر ب 335
نقطه اوّل ب 335
هنگامى كه سالك حق در دايره هستى از تعينات بگذرد، به مقام وحدت راه
مى يابد يعنى قوس نزولى و صعودى دايره وجود سالك همچون دو نقطه به
يكديگر رسيده و كامل و تمام مى گردد.
362) دگر باره شود مانند پرگار
بدان كارى كه اوّل بود بر كار
پرگار آلتى هندسى براى كشيدن دايره و خطوط (ف - م)
سالك بعد از رسيدن به مرتبه وحدت، به مقام كثرت برمى گردد و به
عبادت و اطاعت مى پردازد و همان طور كه در ابتدا سير و سلوك آغاز كرده
بود و به اين طريق به كمال رسيده بود، ادامه مى دهد تا به مقام وحدت و
يقين واصل شود و همچون پرگار دايره هستى را دور مى زند و همان كار
اوّل را كه عبادت و متابعت است، انجام مى دهد تا تمام و كامل شود.
363) چو كرد او قطع يك باره مسافت
نهد حق بر سرش تاج خلافت
قطع طىّ كردن، راه سپردن
يك باره به طور كلّى
هر گاه سالك و عارف به طور كلّى فاصله بين خود و حق را طىّ كند، در
عين كثرت به مقام وحدت برسد و حق را مشاهده كند، هرآينه به مرتبه اى
دست مى يابد
نام کتاب : حديث بي کم و بيش (شرح گلشن راز شيخ محمود شبستري ) نویسنده : محمدی باغملائی، محمدکاظم جلد : 1 صفحه : 214