ملازمات عقليه را به دو دسته تقسيم كرده اند : مستقلات عقليه و غير
عقليه . اگر صغرى و كبرى هر دو از احكام عقلى باشند , آن ملازمات را
مستقلات عقليه مى گويند , أما اگر يكى از دو مقدمه با شرع ثابت شود از
آن به ملازمات عقليه غيرمستقله تعبير مى كنند .
در ما نحن فيه كبرى يك حكم عقلى است , ولى صغرى بايد از طريق
شرع ثابت شود , يعنى طبق أدله شرعيه آن هوى الى الركوع كه شخص در مكان
غصبى انجام مى دهد , مأموربه و مصداق حقيقى و تحقيقى براى نماز است , و
نيز همين هوى الى الركوع در مكان غصبى منهى عنه و مصداق حقيقى و تحقيقى
براى غصب است . پساز اخذ اين معنى از شرع عقل حكم مى كند[ . ( كل ما
اجتمع الامر و النهى فى واحد حقيقى فهو محال]) بنابراين مسأله اجتماع
أمر و نهى جزء ملازمات عقليه غير مستقله مى باشد .
استدلال امتناع اجتماع أمر و نهى در واحد
همانگونه كه قبلا بيان شد قائلين به امتناع اجتماع امر و نهى ناچارند دومسئله را بپذيرند :
1 . حكم از عنوان به معنون سرايت مى كند . أما چرا حكم مستقيما
به معنون تعلق نمى گيرد چون حكم از مقوله كيف است و نمى تواند مستقيما
به خارج تعلق يابد , و ذهن است كه مرآت خارج و ظرف ثبوت تكاليف و
احكام مى باشد ,نتيجتا احكام بالواسطه به خارج تعلق مى گيرند .
2 . تعدد العنوان لا يوجب تعدد المعنون .
نتيجه قبول اين دو مقدمه اين است كه ممكن است در خارج يك فعل
مجمع العنوانين داشته باشيم . أما براى اثبات مدعاى قائلين به امتناع
اجتماع امر و نهى در يك فعل خارجى با تشكيل قياس استثنائى و استثناء
نقيض تالى , قهرا نقيض مقدم را اثبات مى نمائيم , چون الجزاء ينتفى
بانتفاء الشرط و بالعكس , و در قضاياى شرطيه ثبوت جزاء وجودا و عدما
دائر مدار وجود و عدم شرط است , و قضيه