وجه است , يعنى ممكن است غصب باشد و صلاة نباشد و يا صلاة باشد و غصب
نباشد و يا هر دو يعنى با هم باشند . بنابراين مقصود از واحد , واحد در
وجود است , كه هم واحد شخصى و هم كلى را در بر مى گيرد .
با اين بيان واحد بالجنس از محل بحث ما خارج است . [1]
اصولا جنس به حسب وجود داراى ابهام است و نياز به فصل دارد .
ابهام در ماهيت معقول نيست , مثلا جنس حيوان وجودا ماهيت مبهمه است و
تابع فصلى است كه به آن , ملحق تا تمييز حاصل شود , در سجده عبادت و سجده
شرك قصد فصل مميز است , أما در ما نحن فيه آنچه مورد نظر ماست واحد
حقيقى با قطع نظر از جنس و فصل است , و واحد بالجنس چون تعدد در وجود
دارد , خارج از بحث ماست.
3 . جواز
مقصود از جواز اجتماع امر و نهى در شىء واحد , جواز عقلى است
براى آنكه بدانيم آيا اجتماع امر و نهى عقلا ممكن است يا خير ؟ در واقع
ابتدا بايددرباره امكان وقوعى كه يك أمر ثبوتى است بحث كنيم سپس در
خصوص أمر اثباتى , جواز معانى مختلف دارد : گاهى جواز در مقابل قبح عقلى
مطرح مى شوداز آن رو كه عقل بعضى از چيزها را قبيح مى داند , مثل تكليف
بمالايطاق , يا تكليف به محال , اين امور از نظر عقلى قبيح است . هر چند
اشاعره معتقد بهامكان آن مى باشند ولى بايد بگوئيم كه حقيقت وجوب بعث
به[ ( احد طرفىالمقدور]) است و در تكليف بمالايطاق[ ( طرفى المقدور])
موجود نيست , تابعث تحقق پيدا كند . بنابراين بايد گفت تكليف
بمالايطاق تكليف به محال است , و صدور قبيح از مولى محال است , و در
نتيجه قبح عقلى مساوق با امتناع عقلى است , و بازگشت قبح عقلى به
امتناع عقلى است . بعضى موارد نيز جوازدر مقابل حرمت و وجوب مطرح
[1] واحد بالجنس آن است كه مأموربه و منهى عنه كه وجودا با هم
مغايرند تحت ماهيت واحده اى قرار گيرند , مثل سجود كه گاهى براى خداوند
متعال و گاهى براى بت صورت مى گيرد , هر دو سجده واحد بالجنس اند و
قصد , فصل مميز دو سجده است سجده بقصد بندگى سجده عبادت است , و سجده
به قصد دنيا و شهرت سجده شرك مى باشد .