اجماع در لغت به معناى عزم و تصميم و اتفاق آمده است : اگر
كسى بر أمرىعزم كند و تصميم بر مطلبى بگيرد , بدان اجماع و اتفاق گفته مى
شود . اين بيان به حسب معناى لغوى است . اما به حسب اصطلاح علماى
اصول , مقصود اتفاق فقهاء و علماى بزرگ منتهى به عصر امام معصوم ( ع )
است . يعنى اجماع اين علما بايد منتهى بشود به عصر معصوم . اين بيان بر
حسب اصطلاح علماى اصول شيعه است . اما علماى سنت و جماعت مطالب ديگرى
گفته اند كه شيخ الطائفه ( رضوان اللهتعالى عليه ) , در كتاب[ ( عدة
الاصول]) , به تعدادى از آنها اشارت فرموده است و برخى از آنها
عبارتند از اتفاق تمامى امت اسلامى , يا اتفاق تمامىمجتهدين در يك عصر ,
يا اتفاق اهل مدينه و مكه كه از آنها به[ ( حرمين])تعبير مى كنند يا اتفاق
اهل كوفه و بصره و غير ذلك . به هر حال , به طور موجبه جزئيه در اتفاق
علما بحثى نيست و همه در اين زمينه متفق هستند , لكن در جزئيات بحث است
, كه در اينجا وارد جزئيات نمى شويم .
2 . دليليت اجماع
دليليت اجماع به چند معنى است : يكى آنكه اجماع در عرض كتاب و
سنت دليليت دارد , و به تعبير ديگر , همان طوريكه كتاب و سنت هر يك به
تنهايىدليلند و نيز حكم عقلى نسبت به يك مسئله دليل است , اجماع هم به
تنهايى دليل است . و , بنابراين , اگ رعمل كردن مطابق اجماع موجب ثواب
باشد , مى توان گفت عمل بر خلاف حكمى هم كه مورد اجماع است موجب
عقاب است . دوديگر آنكه بايد پذيرفت كه دليل اجماع در عرض كتاب و سنت
و احيانا دليل عقلى قرار نمى گيرد , بلكه در طول آنها واقع است . به
تعبير ديگر , وقتى ازيافتن حكم در كتاب و سنت مأيوس شديم , بايد به
اجماع تمسك جوييم , و يابدليل عقل و مطابق اجماع عمل كنيم . قول سوم اين
است كه اجماع أصلا دليلمحسوب نمى شود نه عرضا و نه طولا بلكه اجماع كشف
از رأى معصوم مى كند . پس آنچه