نام کتاب : تاريخ تحليلي اسلام نویسنده : نصیری رضی، محمد جلد : 1 صفحه : 45
معنا و پيشينه شرقشناسى
پژوهشهاى علمى دانشمندان غربى درباره ملل، تمدن، مذاهب، ادبيات و
تاريخ مشرقزمين را شرقشناسى مىگويند. [1] البته نبايد غربيان را
پيشگامان اين عرصه دانست. قرنها پيش از پديدآمدن تمدن غربى، دانشمندانى
چون هرودوت، يعقوبى، مسعودى، ابوريحان بيرونى، ابن بطوطه و از اينها
پيشتر فردوسى به مطالعه و بررسى فرهنگ جوامع ديگر پرداختهاند. اين
دانشمندان بر آن بودند فرهنگ سرزمينهاى ديگر را به هموطنان خود بشناسانند و
از اين رهگذر در گسترش دانش و فرهنگ گام برداشتند.
گروهى 1312 م. را سال تولد شرقشناسى در غرب مىدانند و مبتكر
آن را ريمون لول بهشمار مىآورند. لول بر اين باور بود كه براى مطالعه
بهتر فرهنگ و معتقدات عربها و مسلمانان نخست بايد زبان آنان را آموخت و
آنگاه بهراحتى ميان آنها نفوذ كرد. [2] جمعى پطروس آلفوسى يهودى مسيحى
شده را پايهگذار اين رشته مىدانند و آغاز آن را زمان فرمانروايى مسلمانان
بر اندلس ذكر مىكنند. [3]
در اواخر سده نوزدهم، مسأله تربيتِ آموزشيافتگانى كه در مسائل
شرق تخصص داشته باشند، ضرورى تشخيص داده شد و كرسى درس تربيت اسلامشناس،
ايرانشناس و... در دانشگاههاى اروپا رسميت يافت.
رشد نهضتهاى اسلامى در جهان اسلام، به ويژه مصر، تحولات
پاكستان، رويدادهاى افغانستان و به ويژه پيروزى اميدبخش انقلاب اسلامى
ايران چشماندازى نوين در برابر اروپا و امريكا گشود و سبب رويكرد جدى و
روزافزون آنها به پژوهشهاى اسلامى شد. [4]
خاستگاه خاورشناسى
اينكه بخشى از اين پژوهشها بر پايه شناخت شرق، بهعنوان فرهنگ و
جامعهاى ديگر و با هدف روشنگرى و شناخت معارف تاريخى بشر انجام گرفته،
امرى انكارناپذير مىنمايد. يگانه دانستن نياى ساكنان زمين، نياز انسانها
به شناخت متقابل و فطرى بودن كنجكاوى در