نام کتاب : تاريخ تحليلي اسلام نویسنده : نصیری رضی، محمد جلد : 1 صفحه : 246
ساير فعاليتهاى سياسى و اجتماعى امامكاظم(عليه السلام)
الف. راهنمايىها و آموزشهاى آن حضرت (عليه السلام) در مباحث
كلامى، مانند بحث توحيد و صفات خداوند، شيعيان را از تأويل و توجيههاى
رايج كه در دو قطب عقلگرايى افراطى معتزله و نقلگرايى تفريطى و جعلى
اهلحديث ديده مىشد نجات بخشيد. امام (عليه السلام) هرگاه مىخواست صفات
خداوند را برشمرد، از مضامين قرآن بهره مىگرفت. [1]
در كنار اين وظيفه اصلى و اساسى كه از عهده غيرامام بهخوبى
برنمىآمد، در مسائل اجتماعى و سياسى نيز از فرصتها نيك بهره مىگرفت.
گردآورى و جهتدهى بازماندگان اهل بيت و رسيدگى به تهىدستان جامعه اسلامى
مورد اهتمام شديد آن حضرت (عليه السلام) بود.
ب. در برابر دستگاه جباران خلفاى عباسى لحظهاى بىتفاوتى را
جايز نمىشمرد. بدين سبب هارون مىگفت: مىترسم موسىبنجعفر فتنهاى برپا
سازد كه خونها ريخته شود. [2]
ج. ترغيب و تشويق مشروط افرادى چون علىبنيقطين به وزارت، بخش
ديگر تدبير امام (عليه السلام) براى حفظ جان، مال و حقوق مسلمانان مظلوم و
شيعيان و كمك به نهضت بود. [3]
د. بدگويى برخى از افراد نزد خليفه مبنى بر اينكه آن حضرت
(عليه السلام) نيز در عرض خليفه وجوه شرعى دريافت مىكند و در راه
نيازمندان واقعى به مصرف مىرساند، موجى از وحشت در دستگاه هارون پديد آورد
بهطورى كه از آن پس با ظاهرسازى فريبنده و عذرخواهى از رسولخدا (صلى
الله عليه وآله) ، امام (عليه السلام) را در مسجد توقيف كرد و براى آن كه
كسى مسير و بازداشتگاه حضرت را در نيابد، دو كجاوه ترتيب داد و هريك را از
يكى از دروازههاى مدينه به سمتى بيرون برد. در مدتى كه امام (عليه السلام)
در زندان بود، همواره در پى دلايلى محكمهپسند مىگشت ولى موفق نشد تا
اينكه امام را مسموم و به شهادت رساند. هارون بسيار كوشيد تا به مردم
بباوراند كه امام (عليه السلام) به مرگ طبيعى دنيا را وداع گفته است; امّا
چندان توفيق نيافت. در اين موقعيت، افراد و جريانهاى فرصتطلب و سودجو، با
عنوان كردن مسأله مهدويت، اساس رحلت امام كاظم (عليه السلام) را انكار
كردند و معتقد شدند آن حضرت (عليه السلام) هنوز زنده است. سرانجام پردههاى
ابهام كنار رفت و هارون خود به شهادت امام (عليه السلام) اعتراف كرد.