نام کتاب : تاريخ تحليلي اسلام نویسنده : نصیری رضی، محمد جلد : 1 صفحه : 245
بيشترين دوره امامت امام موسى بن جعفر (عليه السلام) در زمان
خلافت هارون، ششمين خليفه عباسى، سپرى شد. هارون، در نظر بسيارى از مورخان،
انسانى چند شخصيتى و داراى تضاد روحى و ناهماهنگى در شخصيت بود. گاه بر
اثر شنيدن اندرزهاى دانشمندان، بسيار زاهد و مؤمن مىگرديد و گاه با چنگيز
نيز قابل مقايسه نبود. [1] روزى در محفلى خصوصى لزوم بازگرداندن فدك به
امام كاظم (عليه السلام) را يادآور شد و از حضرت خواست حدود آن را
مشخصسازد. وقتى امام (عليه السلام) حدود جغرافيايى فدك را تمام حدود
امپراطورى اسلام خواند، به فكر فرو رفت و با خشم گفت: با اين ترتيب، چيزى
براى ما باقى نمىماند. [2]
هرچند حكومت هارون در بهترين موقعيت اقتصادى بهسر مىبرد و از
طريق ماليات زمينهاى فتح شده، جزيه پيروان اديان ديگر و جمعآورى زكات،
درآمد بسيار داشت; ولى اين ثروت انبوه اغلب در راه ارضاى تمايلات شخصى
خليفه مصرف مىشد تا آنجاكه نوازندگان، شاعران، چاپلوسان و حاشيهنشينان
بيشتر از نيازمندان بهره مىبردند. [3]
هارون سوگند خورده بود خاندان على (عليه السلام) و پيروان آنها
را از ريشه بركند. او مىگفت: ... تا كى خاندان و فرزندان ابوطالب را
تحمل كنم؟ ... به خدا سوگند، هم خودشان و هم شيعيانشان را مىكشم. [4]
كارگزاران او در راستاى مبارزه با تشيع، مرقد امام حسين (عليه السلام) را
نابود كردند و زمين كربلا را شخم زدند. [5] بدينسبب، امام كاظم (عليه
السلام) از زندان براى هارون پيامى فرستاد و فرمود: هارون، هر روزِ ناگوارى
كه بر من سپرى مىگردد از تو نيز، همانند آن، يك روز خوش به آخر مىرسد...
تا پايان يابد. سرانجام به روزى خواهيم رسيد كه من و تو با هم در پيشگاه
عدل الهى گرد خواهيم آمد; تفاوت آن روز با اين ايام آن است كه ستمگران و
جنايتكاران زيانى آشكار خواهند ديد، زيانى كه هرگز قابل جبران نيست. [6]