responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح دعای کمیل نویسنده : حسین انصاریان    جلد : 1  صفحه : 388

آوردند . حاتم سلام كرد و كنار بستر امير براى شفاى امير دست به دعا برداشت ; از بركت دعايش امير بهبود يافت ، به اين خاطر مورد توجه امير قرار گرفت ، پس دستور داد مركبى به او بدهند و مخارجش را تا برگشت از سفر حج به عهده ى وى گذارند .

حاتم از امير سپاسگزارى كرد و آن شب با حالى خاص با خداى مهربان به راز و نياز پرداخت ، چون به بستر خواب رفت و خوابش برد در عالم خواب شنيد گوينده اى مى گويد : اى حاتم ! كسى كه كارهايش را با ما اصلاح كند و بر ما اعتماد داشته باشد ، ما هم لطف خود را شامل حال او مى كنيم ، اينك نگران همسر و فرزندانت مباش ، ما وسيله ى معاش آنان را فراهم آورديم . چون از خواب برخاست حمد و ثناى الهى را بجا آورد و از اين همه عنايت حق شگفت زده شد .

هنگامى كه از سفر برگشت ، فرزندانش به استقبالش آمدند و از ديدن او خوشحالى مى كردند ، ولى او از همه بيشتر به دختر خردسالش محبت ورزيد و او را در آغوش گرفت و بوسيد و گفت : چه بسا كوچك هاى ظاهرى كه در باطن بزرگان اجتماع اند ، خدا به بزرگ تر شما از نظر سنّ توجه نمى كند ، بلكه به آن كه معرفتش در حق او بيشتر است نظر دارد ، پس بر شما باد به معرفت خدا و اعتماد بر او ، زيرا كسى كه بر او توكل كند وى را وا نمى گذارد[1] .

نظر كيميا اثر

فاضل بزرگوار سيد جعفر مزارعى روايت كرده : يكى از طلبه هاى حوزه ى باعظمت نجف از نظر معيشت در تنگنا و دشوارى غير قابل تحملّى بود . روزى از روى شكايت و فشار روحى كنار ضريح مطهّر حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام)عرضه مى دارد : شما اين لوسترهاى قيمتى و قنديل هاى بى بديل را به چه سبب


[1] انيس الليل : 292 .

نام کتاب : شرح دعای کمیل نویسنده : حسین انصاریان    جلد : 1  صفحه : 388
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست