كنجكاوى
و بررسى حافظه، حسن نيّت قلب، معرفت امور عقل و خرد، مهرورزى و رحمت دست، ديدار
علما و دانشمندان پا، سلامت همّت، ورع و پرهيزكارى حكمت، نجات و رستگارى قرارگاه،
عافيت جلودار، وفا مَركب، نرمش سخن اسلحه، رضا شمشير، مدارا كمان، گفتگوى با علما
لشكر، ادب ثروت، دورى از گناهان پس انداز، احسان و نيكى توشه، سازگارى آشاميدنى،
هدايت رهبر و رهنما و دوستىِ نيكان رفيق او مىباشد.
اين
حديث حقيقتاً يك اعجاز و كرامت است، چنين معارفى بايد از بيت مرتبط با وحى صادر
شود وگرنه امكان ندارد افراد عادى بتوانند چنين مطالبى را به اين زيبايى بيان
كنند.
چند
جمله از اين روايت مفصل و جالب را توضيح مىدهم:
از
كلمه «كَانَ»، حالت استمرار و تعدّد
استفاده مىشود، از اين رو معلوم مىشود اين مطلب مورد عنايت اميرالمؤمنين بوده كه
حضرت آن را مكرر بيان كردهاند.
حضرت
مىفرمايد: جوينده علم با يادگرفتن تعدادى اصطلاح به حقيقت آن دست پيدا نمىكند
بلكه علم با فضيلتهاى زيادى همراه است و زمانى كه آن فضايل محقق شد مىتوان گفت كه
شخص با تلاش و كوشش آن را بهدست آورده است.
حضرت
امير (ع) با لطافت خاصى، علم را به بدن انسان تشبيه كرده است و با تعبيرهاى جالبى،
سر، چشم، گوش، زبان، دست، پا و ساير اعضاى اين بدن را مشخص مىكند.
انسان
در جسم مادى از نعمتهاى زيادى برخوردار است، به طورى كه اگر در هر يك از اين
نعمتهاى الهى كمى اختلال پيدا شود چه بسا زندگى او مختل شود و گاهى- خداى ناكرده-
به دليل از بين رفتن حتى يك عضو، خصوصاً اعضاى مهم و حساس، خطرات بزرگى او را
تهديد خواهد كرد.
به
همين دليل نبى اكرم (ص) در دعاى معروفى كه منسوب به ايشان است مىفرمايد: خدايا!
چشم و گوش من را- كه اعضاى مهم بدن من هستند وارث من قرار بده! [1]
[1]. عن الباقر (ع) قال: كان النبى (ص) إذا رمد
هو، أو أحد من أهله؛ أو من أصحابه؛ دعا بهذه الدعوات: اللّهمّ متعنى بسمعى، و
بصرى، و اجعلهما الوارثين منّى، و انصرنى على من ظلمنى، و أرنى فيه ثأرى. (سنن
النبى (ص)، ملحقات فى الاموات و ما يتعلق بها، ص 207) هنگامى كه رسول خدا يا يكى
از كسان يا اصحابش به درد چشم مبتلا مىشد، آن حضرت براى استشفا اين دعا را
مىخواندند: خدايا مرا از گوش و چشم بهره مند گردان و آن دو را وارث من قرار ده و
مرا بر كسى كه به من ستمكند نصرت ده و انتقامم را از او بگير.
أَبُو
حَرْبِ بْنُ أَبِى الْأَسْوَدِ الدُّؤَلِى عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قَدِمْتُ
الرَّبَذَهَ فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِىذَرٍّ جُنْدَبُ بْنُ جُنَادَهَ فَحَدَّثَنِى
أَبُوذَر فَقَالَ: دَخَلْتُ ذَاتَ يَوْمٍ فِى صَدْرِ نَهَارِهِ عَلَى رَسُولِ
اللَّهِ (ص) فِى مَسْجِدِهِ فَلَمْ أَرَ فِى الْمَسْجِدِ أَحَداً مِنَ النَّاسِ
إِلَّا رَسُولَ اللَّهِ وَ عَلِى إِلَى جَانِبِهِ جَالِسٌ فَاغْتَنَمْتُ خَلْوَهَ
الْمَسْجِدِ فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! بِأَبِى أَنْتَ وَ أُمِّى أَوْصِنِى
بِوَصِيَّهٍ يَنْفَعُنِى اللَّهُ بِهَا فَقَالَ: نَعَمْ وَ أَكْرِمْ بِكَ يَا
أَبَاذَرٍّ! إِنَّكَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ إِنِّى مُوصِيكَ بِوَصِيَّهٍ
فَاحْفَظْهَا فَإِنَّهَا جَامِعَهٌ لِطُرُقِ الْخَيْرِ وَ سُبُلِهِ فَإِنَّكَ إِنْ
تَحْفَظْهَا كَانَ لَكَ بِهَا كِفْل ... يَا أَبَاذَر! نِعْمَتَانِ مَغْبُونٌ
فِيهِمَا كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ الصِّحَّهُ وَ الْفَرَاغُ يَا أَبَاذَرٍّ!
اغْتَنِمْ خَمْساً قَبْلَ خَمْسٍ: شَبَابَكَ قَبْلَ هَرَمِكَ وَ صِحَّتَكَ قَبْلَ
سُقْمِكَ وَ غِنَاكَ قَبْلَ فَقْرِكَ وَ فَرَاغَكَ قَبْلَ شُغْلِكَ وَ حَيَاتَكَ
قَبْلَ مَوْتِك. (مجموعه ورام، ج 2، الجزء الثانى، ص 52) ابوالاسود گويد: در ربذه
بر ابوذر وارد شدم، ابوذر برايم نقل كرد كه روزى اول وقت در مسجد خدمت رسول اكرم
(ص) شرفياب شدم كه هيچ كس جز رسول اكرم و على 8 كه در كنار او نشسته بود در مسجد
ديده نمىشد، از خلوت مسجد استفاده كردم و عرضه داشتم: يا رسول اللَّه! پدر و
مادرم فدايت ممكن است مرا وصيّت سودمندى بفرماييد فرمود: اى اباذر!- كه در نزد ما
محترم و از اهل بيتى- من اينك تو را وصيتى مىكنم كه اين وصيت جامع همه راههاى خير
و سعادت است و اگر آن را به كار بندى كفيل تو خواهد بود، پس نگهبان آن باش. اى
اباذر! دو نعمت است كه بسيارى از مردم در آن مغبون مىشوند: سلامت و فراغت. اى ابا
ذر! پنج چيز را قبل از پنج چيز مغتنم شمار: جوانى را قبل از پيرى و سلامت را قبل
از بيمارى و ثروت را قبل از ندارى و فراغت را قبل از گرفتارى و زندگى را پيش از
مرگ.