هم
در تأسيس و هم در تأليف و تدوين پيشتاز بودهاند؟
ج- عدم نياز به اجتهاد منافاتى با وجود آن ندارد و به مقتضاى آيه
مباركه نفر و عنايت پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام و اصحاب آنها
به فهم احكام و اختلاف نظر بعضى اصحاب با بعضى ديگر و حضورشان نزد ائمه عليهم
السلام و طرح و پاسخ آنان شاهد گويايى است بر اينكه اجتهاد به معناى صحيح آن، يعنى
جدّ و جهد در فهم و دانستن و بدست آوردن حكم خدا از آيات و بيانات پيامبر اكرم صلى
الله عليه و آله از صدر اول اسلام در بين شيعه رايج بوده است و رواياتى در جلد اول
اصول كافى، ص 62، باب اختلاف الحديث همين مطلب را مىرساند.
بلى
اجتهاد به معناى اين كه انسان به عقل و فكر و از روى ظن و قياس و استحسان و تشبيه
واقعهاى به واقعه ديگر، حكم خدا را بگويد، از نظر شيعه مردود و مذموم و منهى عنه
بوده است و مىباشد. و اما علم اصول فقه با توجه به تعريف و معناى آن، طبق نقل
مورخان اوّل مؤسس آن و اول كتابى كه در رابطه با اين فن تأليف شده در قرن دوّم و
بدست هشام بن الحكم شاگرد ممتاز امام صادق عليه السلام بوده است كه در خصوص مباحث
الفاظ نوشته شده است، و ظاهراً كتابى قبل از آن در اين فن نوشته نشده است. علامه
بزرگوار مرحوم سيد حسن صدر (قدس سرّه) در كتاب الشيعة و فنون الاسلام چنين فرموده
است: «الفصل الخامس فى تقدم الشيعة فى علم اصول الفقه. فاعلم ان اول من فتح بابه و
فتق مسائله هو باقر العلوم الامام أبو جعفر محمد بن على الباقر و بعده ابنه ابو
عبد الله الصادق. و قد أمليا فيه على جماعة من تلامذتهما قواعده و مسائله ... و
اول من افرد بعض مباحثه