آرى
آن چه انجام گرفت، يك فاجعه مُهيبى بود كه سنگِ نخستِ زاويه انحراف را در جهان
اسلام برنهاد. و مىبينيم، كه همچنان، تا «ثريّا مىرود ديوار كج». به تعبيرِ امام
على بن ابى طالب عليه السلام، بناى رفيع اسلام را از بنيانِ استوارش بر افكندند و
در غير جاى خود، برآوردند؛ «نَقَلوُا البِناءَ عَنْ رَصِّ اسَاسِهِ، فَبَنَوهُ فِي
غَيرِ مَوْضِعِه». [1]
و
اين سخن امام عليه السلام گوياترين تعبير در بيان تحريف حقايق ناب دين است. و
مىنماياند كه تجزيه امر خلافت در سقيفه و تخلّفِ از نصّ و وصيّت پيامبر صلى الله
عليه و آله و زير پا نهادن حكمِ خداوند در تصدّى امر خلافت و به دنبال آن ...، در
حقيقت فاحشترين نوعِ چرخش ارتجاعى اصحاب سقيفه است.
حديث
ثقلين
پيامبر
بزرگوار اسلام، پس از ورود به «يثرب»، افزون بر ابلاغ وحى و تعليم و تأديب
مسلمانان به رفع اختلافات، ميان دو قبيله «اوس» و «خزرج» همّت گماشت، و به
درگيريهاى قومى و تنازعات قبيلهاى آنان پايان بخشيد. و با اقدام به عقد اخوّت و
برادرى ايمانى ميان مسلمانان، به الفت قلبى و همدلى آنان، سامان داد. و حكومت
مقتدر و نيرومندى بر بنياد ايمان و بر اساس جهانبينى غنى و پربار قرآن، پايهريزى
كرد. و ميان مهاجران و انصار اتّحاد و يگانگى به وجود آورد. شهر آلوده به تفرقه و پراكندگى
را، به مدينه پاكيزه و هماهنگ محمّدى مبدّل ساخت. و در برابر دشمن جدايى افكن و
مشركان و يهوديانِ كينهتوز و منافقان كوردل، پيروان خود را به وحدتِ ايمانى
فراخواند و آنان را در برابر بيگانگان چونان دستِ يگانه قدرتمندى توصيف كرد:
«وَهُمْ يَدٌ عَلى مَنْ