responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : اصول فقه شيعه نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد    جلد : 5  صفحه : 446

فاسد را به چيزى مى‌توان اطلاق كرد كه: اولًا: امرى عدمى باشد. [1] ثانياً: شأنيت وجودى بودن را دارا باشد. و الّا تقابل آن، تقابل سلب و ايجاب خواهد بود. [2]

اشكال امام خمينى رحمه الله به مرحوم آخوند:

امام خمينى رحمه الله مى‌فرمايد: صحّت و فساد در لغت و عرف به معناى تماميت و نقص نيست، مثلًا اگر ساختمانى واجد همه خصوصيات باشد، از آن به تامّ و اگر فاقد بعضى از خصوصيات باشد از آن به ناقص تعبير مى‌كنند. تعبير به تماميت و نقص يك تعبير مرتكز عرفى نزد ماست ولى در اينجا نمى‌توانيم به جاى تام و ناقص، از تعبير صحيح و فاسد استفاده كرده و خانه تمام را صحيح و خانه ناقص را فاسد بناميم. و يا مثلًا به انسانى كه از ابتداى تولدش فاقد بصر باشد، ناقص الخلقة و به انسانى كه همه اعضا و جوارح را داراست تامّ الخلقة مى‌گوييم. در اينجا تعبير به تماميت و نقصان، تعبير درست و رايجى است در حالى كه در اينجا نمى‌توان «تام و ناقص» را برداشته و به جاى آن «صحيح و فاسد» را قرار داد. بله، اگر كسى فاقد بصر باشد، چنانچه خود بصر را موصوف براى فساد قرار دهيم مى‌گوييم: «چشم اين شخص، فاسد است». امّا اگر موصوف را خود انسان قرار دهيم، نمى‌توانيم- به لحاظ فقدان بصر- خود شخص را «فاسد» بناميم. در حالى كه بدون اشكال عنوان نقص را مى‌توانيم به او نسبت دهيم. در مقابل، مواردى را ملاحظه مى‌كنيم كه كلمه «فاسد» را مى‌توان استعمال كرد ولى كلمه «ناقص» را نمى‌توان استعمال كرد، مثلًا بر ميوه‌اى كه در اثر مرور زمان يا حرارت و امثال آن تغيير كرده، عنوان «فاسد» اطلاق مى‌شود ولى عنوان‌


[1]- زيرا در تقابل بين عدم و ملكه، يك طرف، وجودى و يك طرف، عدمى است ولى عدمى كه شأنيت وجودى بودن را دارا باشد.

[2]- كفاية الاصول، ج 1، ص 287 290

نام کتاب : اصول فقه شيعه نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد    جلد : 5  صفحه : 446
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست