نام کتاب : اصول فقه شيعه نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 440
متباينند.
وجود ذهنى- به وصف وجود ذهنى- نمىتواند در خارج وجود پيدا كند و وجود خارجى هم-
به وصف وجود خارجى- نمىتواند در ذهن بيايد. اين ماهيت است كه گاهى داراى وجود
خارجى و گاهى داراى وجود ذهنى است. بهعبارت ديگر: وقتى متكلّم، لفظ «زيد» را
تكلّم كند، لفظ «زيد» وجود پيدا مىكند و سپس معدوم مىشود و اين وجود نمىتواند
در ذهن سامع بيايد، اين وجودِ خارجى لفظ است. خارجيّت هر چيزى به حسب خود اوست.
خارجيّت «زيد» به اين است كه او را در خارج مشاهده كنيم، خارجيّت اراده به اين است
كه قائم به نفس انسان باشد و خارجيّت لفظ به صدور آن از متكلّم است. و اين وجود
خارجى لفظ- همانند وجود خارجى خود زيد- نمىتواند به ذهن بيايد بلكه وقتى انسان
لفظ «زيد» را شنيد صورتى از آن لفظ در ذهن مىآيد و آن صورت به منزله آينهاى
مىشود كه انسان از طريق آن به معنا منتقل مىشود. هرجا استعمال تحقّق پيدا كند
داراى چنين معنايى خواهد بود. حال باتوجّه به اين معنا مىخواهيم ببينيم آيا در
موارد مذكور در مقام اوّل، عنوان استعمال تحقّق دارد؟ در مقام بررسى بايد يكايك
اين اقسام را بررسى كرد و ما از قسم چهارم شروع مىكنيم:
بررسى
قسم چهارم
آيا
وقتى متكلّم مىگويد: «زيدٌ لفظي»، بر اين «زيد»- كه از آن، شخصِ لفظِ زيد اراده
شده است- عنوان استعمال، منطبق است؟ يعنى آيا مىتوانيم بگوييم: متكلّم، لفظ «زيد»
را در نفس لفظ زيد استعمال كرده است؟ آيا مىتوانيم بگوييم: در اينجا لفظ «زيد» بر
شخص همين لفظ دلالت مىكند؟ ظاهر اين است كه نمىتوانيم چنين حرفى را بزنيم، زيرا
آن ملاكى كه در باب استعمال مطرح كرديم در اينجا وجود ندارد. توضيح: وقتى متكلّم
مىگويد: «زيد»، صورتى از اين لفظ به ذهن سامع مىآيد و
نام کتاب : اصول فقه شيعه نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 440