نام کتاب : اصول فقه شيعه نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 300
1-
«مقصود بالذات» متكلّم از القاء كلام چيست؟ و به عبارت ديگر: متكلّم چه چيزى را مىخواهد
بفهماند؟ 2- آيا معناى حرفى، «ملحوظ بالاستقلال» است يا نه؟ در مثال «جاء زيد مع
عمرو» اگرچه «مقصود بالذات»، «معيّت»- كه معناى حرفى است- مىباشد ولى بدون ترديد
اين معنا «ملحوظ بالاستقلال» نيست بلكه متكلّم براى لحاظ آن بايد آمدن زيد و آمدن
عَمرو و مقارنت بين اين دو آمدن را لحاظ كند تا «معيّت» تحقق پيدا كند. در مورد
جملات خبريه نيز گفته مىشود: اگرچه «مقصود بالذات» در جملات خبريه- بنا بر قول
مشهور- «نسبت»، كه معناى حرفى است، مىباشد ولى بدون شك اين معنا «ملحوظ
بالاستقلال» نيست و متكلّم نمىتواند نسبت موجود در جمله خبريه را مستقلًا لحاظ
كند بلكه بايد ابتدا طرفين نسبت را ملاحظه كند تا بتواند واقعيت نسبت را لحاظ كند.
تذكر: آنچه مورد بحث است «واقعيت نسبت موجود در جمله خبريه» است نه «مفهوم نسبت»،
چون مفهوم نسبت را مىتوان استقلالًا ملاحظه كرد و آنچه نياز به طرفين دارد واقعيت
نسبت است. نتيجه اينكه در كلام آيتاللَّه خويى «دام ظلّه» بين دو عنوان «مقصود
بالذات» و «ملحوظ بالاستقلال» خلط شده است.
نظريه
سوّم
حروف
براى معنايى وضع نشده و موضوع له ندارند بلكه در آنها فقط
جنبه اماره و علامت بودن مطرح است يعنى حروف نشاندهنده
خصوصيتى در متعلّق خود مىباشند، مثلًا: وقتى «مِنْ» بر كلمه «بصره» داخل شد
«بصره» داراى «مُبْتَدئيت» مىشود و اين خصوصيت، قبل از دخول «مِنْ» در «بصره»
وجود نداشته است همان گونه كه در خود كلمه «مِنْ» نيز خصوصيت «ابتدائيت» وجود
ندارد. حروف از اين
نام کتاب : اصول فقه شيعه نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 300