نام کتاب : اصول فقه شيعه نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 199
ثانياً: در لغت عرب، الفاظى وجود دارد كه براى دو معنا يا بيشتر از دو معناى
متضاد وضع شده است، مثل لفظ «قُرء» كه به معناى «طهر» و «حيض» آمده است و كلمه
«جَوْن» كه براى «أسود» و «أبيض» وضع شده است. حال اگر ارتباط ذاتى بين لفظ و معنا
را بپذيريم بايد قبول كنيم كه اينگونه الفاظ، اقتضاى دو معناى متضاد را دارند و
نيز بايد بين دو معناى ذاتى در متضادين ايجاد علاقه كنيم و اين امر غير ممكن است.
اين مطلب را آيتاللَّه خويى «دام ظلّه» بيان كرده است.
[1]
دليل
قائلين به ارتباط ذاتى بين لفظ و معنا
همان
گونه كه اشاره كرديم قائلين به ارتباط ذاتى، دليلى براى اثبات آن اقامه نكردهاند
بلكه با نفى مسأله وضع نتيجه گرفتهاند كه ارتباط بين لفظ و معنا ذاتى است.
اينان
مىگويند: اگر ما در مسأله ارتباط بين الفاظ و معانى، پاى وضع را به ميان بياوريم
اين سؤال مطرح مىشود كه واضع به چه مناسبتى لفظ «ماء» را براى «آب» وضع كرده است؟
و مثلًا بهجاى «ماء» لفظ «نار» را براى اين معنا انتخاب نكرده است؟ آيا بين لفظ
«ماء» و «نار» فرقى وجود دارد؟ اگر فرقى نيست، وضع كردن لفظ «ماء» براى «آب» ترجيح
بلامرجّح است و چون ترجيح بلامرجّح محال و باطل است پس بايد بگوييم: بين لفظ «ماء»
و معناى «آب» ارتباط ذاتى وجود دارد و وضع، دخالتى در ايجاد ارتباط ندارد. پاسخ دليل فوق اوّلًا: ترجيح بلامرجّح
باطل نيست و آنچه ثابت شده اين است كه تحقّق معلول