نام کتاب : مرگ مغزى نویسنده : ستوده، حميد جلد : 1 صفحه : 124
برخى از فقيهان نيز پس از آنكه سلطه انسان را بر اعضاى خود،
از حقوق شرعى ثابت وى دانستهاند، بر اين باورند كه اين حق پس از مرگ شخص، به ورثه
او منتقل مىگردد. از اين رو، چنين نتيجه مىشود كه اجازه ورثه، در استفاده از
اعضاى مرده مغزى، براى پيوند به نيازمندان لازم خواهد بود. [1]
بنابراين، سؤال مطرح در اين عرصه اينگونه خواهد بود كه
اولياى ميت در اهداى عضو چه نقشى دارند؟ آيا از منظر فقهى، ولايت آنان در اين حد و
اندازه مىباشد تا اذن به برداشت عضو از ميت بدهند يا خير؟
چنين به نظر مىرسد، با عنايت به اينكه در اين مورد، اصل،
عدم ولايت هر فرد بر ديگرى مىباشد و ولايت، نيازمند دليل خواهد بود، [2] بايسته است حدّ و مرز ولايت اولياء ميت بررسى و ارزيابى شود؛ تا مشخص گردد كه
آيا هر گونه تصرفى براى آنان، در رابطه با ميت نافذ است يا اينكه تصرف آنها محدود
به موارد خاص و متعارف مىباشد.
رهآوردِ بررسى و تحقيق در برخى از آيات و رواياتى [3] كه به مسئله رابطه اولياء ميت اشاره دارند، آن است كه دليل يا سندى كه به طور
مطلق براى اولياء ميت، ولايت و حق تصرفى ثابت كند، وجود ندارد. نهايتِ دلالت اين
ادله نيز، ثبوت ولايت آنان در حدود مشخصى مانند ارث، تغسيل، تكفين، تدفين، قبول
ديه جاىگذار قصاص، بخشش ديه و مواردى از اين دست است و دليلى براى قطع به الغاى
خصوصيت نيز ديده نمىشود. بنابراين، اولياى ميت، ولايت بر اذن
[3]. انفال (8)،
آيه 75: «وَأُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ
أَوْلَى بِبَعْضٍ فِى كتَابِ اللَّهِ»؛ همچنين رك: امين الاسلام، فضل بن حسن طبرسى، مجمع البيان فى تفسير القران،
چاپ اول، (بيروت: مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1415 ق)، ج 4، ص 500؛ عبد على بن جمعة
العروسى الحويزى، پيشين، ج 2، ص 175- 172.
نام کتاب : مرگ مغزى نویسنده : ستوده، حميد جلد : 1 صفحه : 124