نام کتاب : آئين كيفرى اسلام نویسنده : ترابى شهرضايى، اكبر جلد : 1 صفحه : 414
مسألهى
تحريف در اهل سنّت
علماى
سنّى كه تهمت و افتراى تحريف را به شيعه زدند، خودشان مواجه شدند با اين روايتى كه
از عمر نقل كردهاند؛ او گفته: آيهى رجم يكى از آيات قرآن است، و آن را اينگونه
بيان كرده است: «الشيخ والشيخة فارجموهما بما قضيا من اللذّة أو من الشهوة». [1] سخن با اهل سنّت در اين است كه آيهى
رجم كجا رفت و چه شد؟ و به دست چه كسى از قرآن جدا و كنار گذاشته شد؟ نه تنها
آيهى رجم، بلكه روايات آنان بر حذف آياتى از چند سورهى ديگر قرآن نيز دلالت
دارد؛ بنابراين، بايد به تحريف قرآن معتقد باشند.
در
جواب اين اشكال، مسأله نسخ تلاوت را به ميان آورده، و گفتند: آياتى در قرآن تلاوت
مىشد؛ ليكن پس از آن، دستور آمد كه آنها را تلاوت نكنيد؛ از اين رو، ما به تحريف
معتقد نيستيم، و بلكه نسخ تلاوت را باور داريم.
در
نقد اين جواب مىگوييم: نزاع ما بر سر كلمه تحريف نيست تا اين عنوان را برداريد و
عنوان ديگرى جايگزين آن كنيد. سؤال ما اين است كه چه كسى دستور داد تا فلان زمان
بخوانيد و پس از آن تلاوت نكنيد؟ آيا از رسول خدا صلى الله عليه و آله در اين
رابطه روايتى رسيده است؛ و آيا اين حديث خبر واحد است، يا خبر متواتر؟
اگر
خبر واحد است، صلاحيّت اثبات نسخ را ندارد؛ و خودتان در اصول مىگوييد:
خبر
واحد نمىتواند عنوان ناسخيّت پيدا كند. و اگر خبر متواتر رسيده، و كدام كتاب چنين
چيزى به طور متواتر از پيامبر صلى الله عليه و آله حكايت شده است؟! بنابراين،
چارهاى ندارند جز آن كه مطلب را به غير رسول خدا صلى الله عليه و آله نسبت دهند.
در
اين صورت، اگر آيهاى در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله تلاوت مىشده، و پس از
آن حضرت، فردى فرمان دهد اين آيه را برداريد يا تلاوت نكنيد، آيا جز تحريف چيز
ديگرى است؟
تحريف
يعنى كسى كه با قرآن هيچ ارتباطى ندارد، در قرآن دخل و تصرّف كند؛ لذا، بازگشت نسخ
تلاوت به تحريف است.
[1]. الموطّأ، ج 2، ص 824، ح 108؛ مسند احمد، ج
1، ص 55 و 56.
نام کتاب : آئين كيفرى اسلام نویسنده : ترابى شهرضايى، اكبر جلد : 1 صفحه : 414