و
امّا «داود بن حصين»، نجاشى رحمه الله او را توثيق نموده، و آورده است: «داود بن
حصين الأسدي مولاهم كوفي ثقة»؛ [1] امّا شيخ طوسى رحمه الله در رجال ضمن بيان اصحاب امام صادق عليه
السلام نه مدحى براى او دارد و نه قدحى؛ ليكن به هنگام ذكر اصحاب امام كاظم عليه
السلام تصريح مىكند كه او واقفى است و مىنويسد: «داود بن الحصين واقفي» [2]. همينطور مرحوم علّامه در خلاصه نسبت
به او توقف نموده و مىنويسد: «الأقوى عندي التوقّف في روايته». [3] منشأ كلام مرحوم علّامه، كلام شيخ رحمه
الله است؛ امّا چون در تقابل كلام شيخ و نجاشى، كلام نجاشى مقدّم است، لذا بايد
كلام او را اخذ نمائيم. علاوه آنكه واقفى بودن منافاتى با ثقه بودن ندارد.
بنابراين، ظاهر، وثاقت «داود بن الحصين» است.
امّا
«عمر به حنظله»، شيخ طوسى رحمه الله در رجال در يك مورد او را از اصحاب امام باقر
عليه السلام و در مورد ديگر از صاحب امام صادق عليه السلام شمرده است؛ و آن را با
لفظ «عمرو» يعنى با حرف واو آورده، و نسبت به او مدح يا ذمّى نياورده است؛ و نجاشى
و علّامه رحمهما الله از او نامى نبردهاند. خلاصه آنكه در اصول رجاليه توثيقى
ندارد. آرى، شهيد ثانى رحمه الله در الرعاية او را توثيق نموده است؛ و نيز از برخى
روايات مىتوان وثاقت او را استفاده نمود:
الف: در باب وقت نماز ظهر و عصر در كتاب كافى، از امام صادق عليه السلام
نسبت به عمر بن حنظله نقل شده است كه: «إذن لا يكذب علينا». [4] اين تعبير به وضوح دلالت بر وثاقت وى
دارد. آرى، در سند اين روايت «يزيد بن خليفه» وجود دارد كه توثيق ندارد. شيخ حسن
فرزند شهيد ثانى رحمهما الله در كتاب منتقى الجمان از والد خودش نقل مىكند:
«ووجدت بخطّه- رحمه اللَّه- في بعض مفردات فوائده ما صورته: عمر بن حنظله غير
مذكور بجرح ولا تعديل ولكن الأقوى أنّه ثقة لقول الصادق عليه السلام في حديث
الوقت: إذا لا يكذب علينا والحال أنّ الحديث الّذي أشار إليه ضعيف الطريق فتعلّقه
به في هذا الحكم مع ما علم من انفراده به غريب».
[5] آرى، اگر روايت صفوان- كه از اصحاب اجماع است- از يزيد بن خليفه را
كافى