نام کتاب : آئين كيفرى اسلام نویسنده : ترابى شهرضايى، اكبر جلد : 1 صفحه : 125
است؛
در مرد بايد يك ميل نفسانى شديد باشد تا بهدنبال آن، هيجان و تحريك و پس از آن،
انتشار عضو حاصل شود كه بتواند مواقعه كند؛ اگر اين مبادى و مقدّمات نباشد؛ زنا از
مرد سر نمىزند؛ و اين مقدّمات، با اكراه محقّق نمىشود. اگر ميل نفسانى به اين
عمل نداشته باشد، چگونه مىتوان با اكراه او را به اين عمل متمايل كرد؟
علاوه
بر اين، حقيقت اكراه اين است كه كسى را كه نمىخواهد عملى انجام دهد و از آن
متنفّر بوده و به هيچ عنوان به انجام آن راضى نيست، به آن كار وادار كنند. شخصى كه
از زنا متنفّر است، چگونه با اكراه، در وجودش ميل نفسانى ايجاد مىشود تا
بهدنبالش هيجان و تحريك و انتشار عضو بيايد كه بر آن كار قدرت داشته باشد؟
اگر
كسى را بر زنا اكراه كردند و عمل زنا از او سر زد، مىفهميم اكراهى نبوده؛ و بلكه
اين شخص با اراده و ميل نفسانى خود به اين عمل مبادرت ورزيده است؛ وگرنه با
مبغوضيّت اين عمل و عدم ارادهى آن، چگونه زنا محقّق مىگردد. [1] صاحب جواهر رحمه الله بر بيان ابن
زهره رحمه الله دو نقض وارد مىكند؛ يكى اينكه: در تحقّق زنا، التقاى ختانين كافى
است كه با عدم انتشار عضو نيز محقّق مىشود؛ و ديگر آنكه: ممكن است اين ميل
نفسانى مثلًا در رابطهى با زوجهاش در او پيدا شود و او را اكراه كنند كه آن را
در مورد زن اجنبى پياده كند. [2] اين جوابهاى نقضى بماند؛ امّا جواب حقيقى همان است كه مرحوم محقّق
قدس سره فرموده است؛ و آن اينكه: چيزى را كه انسان مبغوض دارد و نمىخواهد، دو
گونه است: يك زمان ذاتاً مبغوض اوست كه ارادهاش به آن تعلّق نمىگيرد، و يكبار
هم ممكن است ذاتاً به آن علاقه داشته و مطابق با غرائز او نيز باشد، ليكن شارع
مقدّس و تعهّد در مقابل مذهب، مانع از انجام دادن آن مىشود. بهعنوان مثال، جوان
متديّن و متعهّد روى غريزهى شهوت و جهات حيوانى كمال علاقه به ديدن نامحرم دارد،
ليكن به لحاظ تعهّد و تديّنش با نفس مبارزه كرده، اين عمل را انجام نمىدهد. حال،
اگر او را وادار كنند به نامحرم نگاه كند، آيا مىتوانيم بگوييم چون ذاتاً مايل به
اين عمل است، اكراه در حقّ او متصوّر نيست؟