نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 99
«تعليم سوم در خصوص و حصر و اهمال قضايا ...» (درّة، ص 50).
حصر عقلى
حصر و
تحديد اقسام چيزى بطريق عقلى، يعنى با استفاده از اين اصل مسلم بديهى كه بين نفى و
اثبات واسطهاى نيست. مانند تقسيم لفظ مفرد به اينكه لفظ يا بخودى خود داراى معنى
است، يا بخودىخود داراى معنى نيست، و آنكه بخودىخود داراى معنى است يا دالّ بر
زمان آن معنى نيز هست يا نه ... (-/ حصر استقرائى، حصر بطريق استقراء).
حقّ
قضيهاى
كه صادق و درست و كاملا مطابق واقع باشد (-/ باطل).
«و اما
مشبّهات مقدماتى بوند كه به حيله چنين نمايند كه ايشان حقاند يا مشهورند يا مقبول
يا مسلم ...» (دانشنامه، ص 125). «و اگر نه حق بود و نه مشهور يا صورتش نه چنان
بود كه بايد، لا محاله آن را مشابهتى باشد به حق يا مشهور» (اساس، 515).
حقيقت
1- ذات و
ماهيت شىء يعنى مجموع ذاتيات آن.
حقيقت در
غالب موارد درست به عنوان مترادف ماهيت بكار مىرود. و وقتى هردو با هم بكار
مىروند، عطف آنها عطف تفسيرى است.
گاهى هم
به معنى ماهيت متحقّق در خارج بكار مىرود. و منظور مرحوم سبزوارى از اينكه
مىگويد «بين حقيقت و ماهيت فرقى نيست جز از لحاظ وعاء خارج و وعاء ذهن» (غرر
الفرائد، ص 20). همين معنى اخير است.
«آنچه
شىء بدان شىء است. مثلا حقيقت انسان، حيوان ناطق است. و تصور انسان بدون تصور
حيوانيت يا ناطقيت محال است». (تعريفات جرجانى). «سؤال به ما هو يا از يك چيز باشد
يا از چيزهاى بسيار. و يك چيز يا كلى بود يا جزوى ..
چيزهاى
بسيار يا به حقيقت و ماهيت مخالف يكديگر باشند، مانند انسان و فرس، يا به حقيقت و
ماهيت همه يكى بود» (اساس، ص 24). «و ذاتى دوگونه باشد:
نخست يكى
آن بود كه چون بپرسى از چيزها كه چهاند كه بدان پرسش حقيقت معنى ايشان خواهى،
جواب بدان لفظ ذاتى دهند ...» (دانشنامه، ص 19).
«مطلب ما
و آن يا طلب معنى اسم را بود چنانكه عنقا چيست؟ و يا طلب حقيقت و ماهيت مسمّى را
چنانكه حركت چيست؟
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 99