نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 64
تعليم و تعلّم صناعى
ياد دادن
و ياد گرفتنى كه با تمرين اعمال و حركات صورت گيرد. مانند آموزش نجارى و رنگرزى
(شفا، برهان، ص 10).
تغاير
غير هم
بودن، اختلاف، غيريّت، تباين. «اگر عموم به اين معنى بودى، ميان افراد موضوع سالبه
و افراد موضوع موجبه تباين و تغاير بودى. و اگر چنين بودى، اتحاد در موضوع نبودى و
تناقض ميان ايشان مرتفع شدى» (درّة التاج، ص 64). (-/ اتحاد، وحدت).
تقابل
تقابل عبارت
است از امتناع اجتماع دو امر در يك موضوع، يا امتناع صدق دو قضيّه با هم. بنابراين
تقابل بر دو گونه است: يكى تقابل در مفردات، و ديگر تقابل در قضايا.
تقابل در
قضايا
تقابل دو
قضيّه عبارت است از اختلاف آن دو در سلب و ايجاب، با وحدت موضوع و محمول (و وحدت
لواحق آنها از شرط و اضافه و جزء و كلّ و قوّه و فعل و زمان و مكان). بنابراين دو
قضيه متقابل، دو قضيّه است كه موضوع و محمولشان يكى باشد و تنها كيف (سلب و ايجاب)
در آنها مختلف باشد. مانند: هر قارچى سمّى است- هيچ قارچى سمّى نيست.
پس هرگاه
كيف قضيّهاى را تغيير دهيم بدون تغيير موضوع و محمول، قضيّهاى كه به دست مىآيد،
متقابل قضيه نخستين است.
تقابل بر
سه قسم است: 1- تناقض. 2- تضادّ. 3- داخل در تحت تضادّ بودن.
قضيّه از
لحاظ كمّ و كيف بر چهار قسم است (محصورات اربع). حال بايد ديد اگر موضوع و محمول
يك قضيّه را بصورت محصورات اربع درآوريم- چنانكه در لوح مربّع منطقى (ص 69) ملاحظه
مىشود- چه نسبتى بين آنها برقرار خواهد بود؟
اگر دو
قضيّه هم در كيف مختلف باشند و هم در كمّ متناقضاند. مانند: هر فلزّى اكسيده
مىشود- بعضى فلزّها اكسيده نمىشوند.