نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 63
تعليل
1- بيان
علت، ذكر علت.
2- يافتن
علت.
«و كسانى
كه اعتماد بر تمثيل دارند، در بيان آنكه اوسط محكوم عليه است به اكبر، تمسك به
دعوى تعليل حكم كنند در اصل به وجه جامع، تا لازم آيد كه چون در فروع نيز علت
موجود باشد، معلول نيز موجود باشد» (اساس، ص 334).
تعليم
اوّل
از
عناوينى كه به مجموع آثار منطقى ارسطو اطلاق شده است، كتاب منطق ارسطو، منطقيات ارسطو،
ارغنون.
«و واضع
در كتاب خود كه آن را تعليم اول خوانند، گفته است كه قضايا سه است:
ضرورى و
ممكن و مطلق» (اساس، ص 140).
تعليم و
تعلّمّ تلقينى
ياد دادن
و ياد گرفتنى كه مبنى بر تكرار الفاظ و عبارات باشد. مانند آموزش شعر و لغت كه با
تكرار ملكه مىشود (شفا، برهان، ص 10)[8].
تعليم و
تعلّم تنبيهى
آگاه
ساختن معلم شاگرد را بدانچه شاگرد خود مىداند ولى فعلا توجه بدان ندارد، مانند
اينكه كسى مىداند كه مغناطيس آهن را بسوى خود مىكشد. ولى با ديدن جسمى كه آهن را
جذب مىكند به تعجب مىافتد و به او گفته مىشود كه اين همان مغناطيسى است كه خود
خاصيت آن را مىدانى. و در اين حال بدانچه خود از پيش مىدانسته تنبيه مىيابد.»
(شفا، برهان، ص 10).
تعليم و
تعلّم ذهنى يا فكرى
ياد دادن
و ياد گرفتنى كه از راه گفتار مسموع يا معقول حاصل مىشود و موجب اعتقاد يا رأيى
يا موجب برانگيختن صورتى تازه در ذهن مىگردد. اين تعليم و تعلم گاه از پيش خود
است. يعنى انسان در پيش خود مىانديشد و به نتايج تازهاى مىرسد (مثلا در حل
مسائل رياضى). و بنابراين از جهتى معلم است و از جهتى متعلم (شفا، برهان، ص 10).
(1). سعدى تلقين را به همين معنى به كار برده است:
مرا در نظاميّه ادرار بود
شب و روز تلقين و تكرار
بود
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 63