نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 202
پارهاى ديگر عقيم. (- شكل اول، شكل دوم، شكل سوم، شكل چهارم، ضرب،
منتج، عقيم).
قياس اقترانى
شرطى
قياسى است
كه مقدمات آن قضاياى شرطى باشد. مانند «اگر مثلثى سه زاويهاش مساوى باشد، سه ضلعش
مساوى است» و «هرگاه سه ضلع مثلث مساوى باشد، منصف الزاويههايش مساوى است» پس
«اگر مثلثى سه زاويهاش مساوى باشد، منصف الزاويههايش مساوى است».
قياس
اقناعى
قياسى كه
ايجاد يقين جازم نمىكند بلكه تنها ذهن را اقناع مىكند و به چيزى معتقد مىسازد.
مانند قياساتى كه در خطابه بكار مىرود، و از مقبولات و مشهورات و مظنونات فراهم
مىآيد.
«مظنونات
مانند حكم به آنكه كسى كه در شب به بام كسى شود خائن بود. اين سه صنف آخر [مقبولات،
مشهورات، مظنونات] مبادى قياسات اقناعى و خطابى بود» (اساس، ص 348).
قياس
امتحانى
قياسى كه
براى آزمودن شخص طرف بحث بكار مىرود.
«و در
قياس سوفسطائى و مغالطى هيچ فايده نيست الا زيان. و اگر فايده بود آنكه بيازمائى
كسى را كه دعوى كند تا داند يا نداند و آنگاه او را قياس امتحانى خوانند»
(دانشنامه، ص 132).
قياس
برهانى
قياسى كه
مادهاش از يقينيات باشد. (- برهان).
قياس بسيط
قياسى كه
منحصرا از دو مقدمه تأليف يابد.
و آن بر
دو قسم است اقترانى و استثنائى (-/ قياس مركب).
«قياس
بسيط بود يا مركب. و اول سخن در قياسات بسيط بايد گفت. و قياسات بسيط بحسب قسمت
نوعى دو قسم بود: اقترانى يا استثنائى» (اساس، ص 189). «هرقياسى بسيط را دو مقدمه
باشد و كمتر و بيشتر از آن محال بود» (اساس، ص 293).
قياس جدلى
قياسى كه
مقدمات آن از مشهورات و مسلمات فراهم آمده باشد. (- جدل) (-
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 202