قضيهاى
كه ادات سلب جزء هردو طرف باشد به معدولة الطّرفين موسوم است. مانند «نادان ناتوان
است».
چون قضيه
معدولة المحمول ممكن است با سالبه مشتبه شود، وقتى بنحو مطلق قضيه معدوله
مىگويند، همين قضيه معدولة المحمول مراد است.
قضيه «على
بينا نيست» قضيهاى است سالبه كه در آن بينائى از على سلب شده است. اما «على
نابينا است» قضيهاى است موجبه كه در آن «نابينائى» براى على اثبات شده، و مثل اين
است كه گفته باشيم «على كور است».
اين نوع
قضيه را بدانسبب معدوله ناميدهاند كه ادات سلب كه در اصل براى نفى و سلب وضع
شدهاند، در آنها گوئى از معنى اصلى خود كه سلب است عدول كردهاند. و البته اين
نوع قضايا موجبهاند نه سالبه. و چون موجبهاند، موضوع آنها حتما بايد وجود داشته
باشد. زيرا كه به امر معدوم نمىتوان چيزى را ايجابا نسبت داد. در صورتى كه در قضيه
سالبه وجود موضوع شرط نيست.
يعنى صدق
آن متوقف بر وجود موضوع نيست. و ممكن است موضوع آن موجود باشد و فاقد محمول، يا
اصلا موجود نباشد كه به طريق اولى فاقد محمول خواهد بود.
مانند
«عنقا شاخدار نيست» يا «غول موجب ترس نيست» كه سالبه به انتفاى موضوع است. يعنى
قضيه سالبهاى كه اساسا موضوعش امرى عدمى است.
قضيّه
ممكنه
(- ص 179)
قضيّه
موجّهه
(- ص 170)
قضيّه
مهمله
قضيهاى
كه در آن افراد موضوع مورد نظر است ولى در ذكر كميت آن اهمال شده است. يعنى سورى
بر سر موضوع درنيامده است. مانند «انسان در زيان است»، «انسان بنده احسان است».
قضيّه
وقتيه مطلقه
(- ص 174)
قضيّه
موجبه
قضيهاى
كه حاكى از ايجاب موضوع براى محمول است. مانند «انسان فانى است».
«جيوه
هادى الكتريسيته است.» (-/ قضيه
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 197