نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 194
قضيّه ضروريّه
(- ص 172)
قضيّه
طبيعيّه
قضيّه
طبيعيّه قضيّهاى است كه موضوع آن نفس طبيعت و ماهيت شىء است، بدون هيچگونه
توجهى به افراد و مصاديق آن. و به عبارت ديگر موضوع آن كلّى طبيعى است. مانند
«انسان نوع است»، «انسان كلّى است»، «ناطق فصل است»، «حيوان جنس است».
در اين
نوع قضايا اتّصاف موضوع به محمول، و عروض محمول بر موضوع، تنها در موطن ذهن است.
زيرا هيچ يك از انسانهائى كه در خارج وجود دارند، متصف به نوعيّت يا كلّيّت
نمىشوند، و هيچ يك از افراد حيوان متصف به جنسيّت نيستند. مثلا نمىتوان گفت كه
حسن يا حسين يا احمد نوع هستند و اين آهو يا آن طوطى نوعاند. چون محمول اين
قضايا، معقول ثانى منطقى است كه فقط صورتى ذهنى است بدون مصداق خارجى.
ابن سينا
مىگويد: اگرچه الف و لام در لغت عرب معمولا افاده كلّيّت و عموم مىكند، و در اين
صورت آن را الف و لام استغراق مىنامند [مانند «الانسان مستوى القامة»، يا
«الانسان حيوان»]، اما گاه نيز بر تعيين طبيعت و ماهيّت دلالت دارد. و در اين صورت
معنى الف و لام ديگر بمعنى «كلّ» (يعنى هريك) نيست. مگر نمىبينى كه تو مىگوئى
«انسان عامّ است» و «انسان نوع است» و نيز مىگوئى «الانسان هو الضّحّاك» (يعنى در
بين همه طبايع منحصرا طبيعت انسان ضحّاك است) و نمىگوئى «كلّ انسان هو الضّحّاك»
(هر فردى از افراد انسان منحصرا ضحّاك است) (اشارات ص 119) [زيرا كه «كل انسان هو
الضّحاك» پارادوكسال است).
چون در
انحصار بايد بگوئيم تنها يك فرد منحصرا ضحاك است. و حال اينكه در اين قضيّه گفته
شده است كه هر فرد منحصرا ضحاك است. و منحصر بودن يك امر در يك فرد موجب نفى وجود
آن در افراد ديگر است].
خواجه در
شرح مطلب مذكور مىگويد:
معانى
اصلى كه آنها را طبايع نام نهادهايم، من حيث هى نه كلّىاند و نه جزئى، نه
عاماند و نه خاصّ، نه كثير هستند و نه واحد. و همانا كلّى يا جزئى يا عامّ و يا
خاصّ شدن و يا كثير و واحد شدن آنها به اين است كه چيزى بدان طبيعت لا حق شود
[مثلا كلّ يا بعض يا اسم اشاره ...]. و وقتى اين طبايع موضوع قضيّه واقع شوند، اگر
حكم بر آن من حيث هى باشد قضيه مهمله
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 194