نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 193
باشد، هم فرد. و نيز محال است كه عددى فاقد هردو وصف يعنى خالى از
هردو باشد. اين نوع قضيه هم مانعة الجمع است و هم مانعة الخلوّ.
قضيّه
شرطيّه منفصله مانعة الجمع
قضيهاى
كه در آن به عناد دو امرى حكم شده باشد كه جمع آنها محال باشد ولى رفع آنها جايز
باشد. مانند «زاويه يا حاده است يا قائمه»، «اين جسم يا فلز است يا شبه فلز».
در اين
قضيه حكم به عناد بين دو ضد شده است.
اينگونه
قضيّه هرگز ابتداء و بىمقدّمه بكار نمىرود، بلكه همواره در پاسخ كسى است كه دو
ضدّ را با هم جمع كرده باشد. مثلا وقتى كسى بگويد مثلث قائم الزّاويه متساوى
السّاقين، اشكالى به او متوجه نيست. زيرا اجتماع اين دو وصف در مثلث ممكن است. اما
اگر بگويد مثلث قائم الزاويه متساوى الاضلاع، دو وصف غير قابل جمع را با هم جمع
كرده است.
در حالى
كه اين دو وصف كاملا با هم عناد دارند، و قابل جمع نيستند. يعنى يكديگر را طرد
مىكنند. پس ما در برابر او مىگوئيم: مثلث يا قائم الزّاويه است يا متساوى
الاضلاع. يعنى جمع اين دو صفت ممكن نيست. و الّا اگر ابتداء و نه در پاسخ كسى
بگوئيم «مثلّث يا قائم الزّاويه است، يا متساوى الاضلاع»، قضيّه كاذبى است. زيرا
چنين نيست كه مثلث منحصر به اين دو باشد.
و نيز
همچنين است وقتى كسى در گفتار خود «حيوان گوشتخوار سمدار» بكار ببرد. كه ما
مىگوئيم حيوان يا گوشتخوار است يا سمدار. يعنى جمع هردو وصف در يك حيوان ممكن
نيست.
و نيز در
برابر كسى كه گمان مىكند جسم ممكن است هم فلز باشد و هم شبه فلز مىگوئيم چنين
نيست. و جسم يا فلز است، يا شبه فلز.
قضيّه
شرطيّه منفصله مانعة الخلوّ
قضيهاى
كه در آن حكم شده است كه خالى بودن از دو چيز محال است ولى واجد بودن هردو يعنى
اتصاف به هردو ممكن است. مثلا در جائى كه تنها دو تن آمدوشد داشته باشند و چيزى گم
شود گوئيم «يا اين برداشته است يا آن». يا درباره ايجاد شب و روز مىگوئيم «براى
ايجاد شب و روز يا خورشيد حركت مىكند يا زمين». يعنى محال است كه خورشيد حركت
نكند، و زمين هم حركت نكند و شب و روز ايجاد شود.
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 193