نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 166
حال اين سؤال پيش مىآيد كه اگر آنچه مطلوب است، بكلّ مجهول باشد،
چگونه ممكن است ذهن طالب مجهول مطلق باشد؟ يعنى وقتى اساسا هيچ علمى و معرفتى نسبت
به چيزى ندارد، چگونه مىخواهد آن را ثابت كند؟ و با توجه به اينكه مطلوب مبدأ
حركت است، چگونه ممكن است مبدأ حركت نقطهاى بكل مجهول باشد؟
خواجه در
جواب مىگويد: مطلوب از جهتى در ذهن حاضر است، و از جهتى ديگر حاضر نيست. و اين دو
جهت، البته متغاير است. و از آن جهت كه حاضر نيست مورد طلب واقع مىشود. و از جهت
اينكه حاضر است، حركت از آن آغاز مىشود.
و علّت
اين امر اختلاف درجات ادراك از حيث ضعف و قوت و نقصان و كمال است.
پس بايد
گفت كه آنچه تصوّرش مطلوب است (- معرّف) با ادراكى ناقص معلوم است، و هدف استكمال
آن ادراك ناقص است. و آنچه تصديقش مطلوب است حدود آن تصديق [يعنى طرفين تصديق و به
عبارت ديگر موضوع و محمول] معلوم است، و مطلوب حكم بر آن حدود است.
[يعنى
برقرار كردن رابطه جازم اسنادى بين دو طرف قضيّه] (شرح اشارات، ص 14 و 15). مثلا
آنچه براى گاليله مطلوب بوده اثبات اين بوده است كه زمين متحرك است. در اينجا
حدّين قضيّه مطلوب (يعنى تصوّر زمين و متحرك) براى او معلوم است. منتهى در آغاز
نمىتواند پيوندى اسنادى بين آندو برقرار كند. و در واقع امرى است مشكوك و مورد
استفهام كه آيا چنين است يا چنين نيست. يعنى آيا بين دو طرف نقيض (زمين متحرك
است-/ زمين متحرك نيست)، كدام يك مقرون به صواب است؟ و در اينحال ذهن به تكاپو و
جستوجو مىافتد، تا حدّ وسطهاى لازم را بيابد و آنها را بنحو شايسته بهم مرتبط
سازد، تا آن قضيّه مشكوك و مورد سؤال به قضيّهاى يقينى و جزمى تبديل شود.
بنابراين
مطلوب هرگز مجهول مطلق نيست.
فهم
دريافتن
استدلالى كه از خارج به انسان عرضه مىشود. مانند وقتى كه استادى مسألهاى رياضى
را حل مىكند و دانشجو روابط بين قضايا را درمىيابد. پس در حالى كه در فكر، ذهن
خود بايد حد وسط را بيابد، در فهم حد وسطى را كه ديگرى يافته درمىيابد.
«امر فهمى
آن است كه حد وسط در آن به طلب يا به سنوح حاصل نشده، بلكه به وسيله
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 166