نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 165
فعل
1- يكى از
مقولات عشر و آن تأثير تدريجى چيزى است در چيز ديگر. مانند گرم كردن آتش آب را، و
بريدن نجار چوب را (-/ انفعال).
2- تحقق
داشتن چيزى (-/ قوه).
فكر
فعاليّت و
تكاپوى ذهنى كه بهوسيله آن آدمى خود را از آنچه مىداند به آنچه نمىداند
مىرساند. و به تعبير ديگر وقتى در برابر امر مجهولى قرار گيرد، و بخواهد آن را
معلوم سازد، از معلومات قبلى خود يارى مىطلبد و آن را معلوم مىكند. و گاه
همينكه مجهولى معلوم شد، آن معلوم بدست آمده را مقدّمه براى كشف مجهولى ديگر قرار
مىدهد و همچنين معلومات خود را بسط و گسترش مىدهد. (بهترين مثال در اين مورد علم
هندسه است)
ابن سينا
فكر- اين عمل شگفتانگيز و عجيب ذهن- را به «انتقال ذهن از امورى كه در آن حاضر
است، به امورى كه در آن حاضر نيست» تعريف مىكند. يعنى بطور خلاصه «سير از معلوم
به مجهول» (اشارات، ص 12).
تعريف
ديگر فكر كه بيشتر تداول يافته و عبارة أخراى همان تعريف ابن سينا است اين است كه:
«الفكر ترتيب أمور معلومة للتّأدّى إلى مجهول» يعنى فكر مرتب ساختن (- در پى هم
چيدن و سامان دادن) امور معلوم است براى منتهى شدن به [كشف] مجهول. مثلا براى حلّ
يك مسأله رياضى و يافتن جواب كه امرى است مجهول، و اثبات آن مطلوب است، ذهن مقدمات
معلومى را با نظمى خاصّ در پى هم قرار مىدهد، تا بتدريج و بطريق گامبهگام به
آنچه مطلوب او است يعنى در طلب آن است برسد.
مولى سعد
تفتازانى در تهذيب المنطق به شيوه موجزگوئى خود، تعريف مزبور را چنين تلخيص مىكند
كه «ملاحظة المعقول لتحصيل المجهول». امتياز اين تعريف يكى اين است كه به جاى
«معلوم»، «معقول» را بكار برده است. چون معلوم هم شامل امور جزئى مىشود و هم شامل
امور كلّى.
و
مىدانيم كه الجزئىّ لا يكون كاسبا و لا مكتسبا. ديگر اينكه از همه تعاريف
خلاصهتر است و با حدّاقلّ الفاظ بيان شده است. و بالاخره از زيبائى سجع هم
برخوردار است. (البته تقيّد به سجع و صنايع لفظى در منطق پسنديده نيست. اما اگر
بصورت كاملا طبيعى باشد و اثرى از تصنّع در آن ديده نشود، نوعى هنرنمائى است و
مستحسن است).
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 165