responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد    جلد : 1  صفحه : 127

سلب شى‌ء از نفس‌

چيزى را از خود سلب كردن و آن بداهة باطل است. مانند «انسان انسان نيست».

(-/ حمل شى‌ء بر نفس).

سلب عموم‌

كلّيّت قضيه را نفى كردن مانند «نه هر انسانى كاتب باشد»، «نه هركه به قامت مهتر، به قيمت بهتر». «و فرق بود ميان سلب عموم و ميان عموم سلب. اما عموم سلب مقتضاى صيغت سالبه باشد. و اما سلب عموم دلالت كند بر آنكه ايجاب كاتب عام نيست بر همه مردم» (اساس، ص 83).

سلبى‌

منسوب به سلب (-/ ايجابى).

سوالب‌

جمع سالبه، يعنى قضاياى سالبه.

سور

لفظى كه بر سر موضوع قضيه درمى‌آيد و كميت افراد موضوع را تعيين مى‌كند. مانند «هر» و «پاره‌اى» در «هر انسانى فانى است» «پاره‌اى آدميان پرهيزكارند».

«و اما چون موضوع كلى بود از دو بيرون نبود ... يا پيدا كرده بود چندى حكم و اين را محصوره خوانند. و لفظ پيداگر را سور خوانند» (دانشنامه، ص 40). «و مكان سور به طبع نزديك موضوع بود. چنانكه مكان رابطه نزديك محمول باشد. چه سور تعيين مقدار محكوم عليه از موضوع فائده مى‌دهد. و چون در معنى بر محمول و موضوع حقيقى و رابطه چيزى زيادت نمى‌شود، قضيه را به سبب سور رباعى نخوانند» (اساس، ص 84).

سو فسطائى‌

آنكه در بكار بردن قياس سفسطى مداومت مى‌ورزد، اهل سفسطه (- مغالط، مغالطى).

(- سفسطه).

«پس متشبّه به برهانى را سوفسطائى خوانند، و صناعت او را سفسطه» (اساس، ص 515).

نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد    جلد : 1  صفحه : 127
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست