نام کتاب : مسائل جديد كلامى نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 1 صفحه : 199
يكسانى در تفكّر و تعقّل خوشحاليم. شايد آزادى اخلاقى ما هم نوعى تقليد باشد و ويسكى هم مانند شهوت پرستى باشد كه بى آن كه كسى را مرد نتوان گفت».[1]
اين گروه، كه ازادى را در معده و نظاير آن خلاصه مى كنند، آزادى را اصل تلقّى كرده و مدّعى اند كه همه چيز بايد از مسير خود مختارى او صورت پذيرد، در حالى كه اصالت از آنِ انسان است و بايد «خود مختارى» در خدمت او باشد.
جامعه دينى و جامعه ليبرال و سكولار
گاهى در موضوع آزادى، در جامعه دينى و پايبند به قوانين الهى، سخن گفته مى شود، و گاهى در جامعه ليبرال و سكولار كه پاى بند به قوانين الهى نبوده و به دين و مذهب يا اعتقاد ندارد، و يا آن را يك امر فردى و درونى تلقّى مى كند.
در مورد نخست چون انسان با كمال آزادى، دين را پذيرا مى باشد، طبعاً هر نوع محدوديت دينى، براى او خلاف انتظار نيست و طبعاً هر نوع قيد و بند در زندگى از مجراى «خود مختارى» او عبور مى كند، در اين صورت مخالفت با اين نوع محدوديت ها، نوعى مخالفت با آزادى و خود مختارى انسان است.
مورد دوم هر چند، محدوديت دينى را پذيرا نمى باشد، ولى از محدوديت هاى اجتماعى كه زاييده ى حكومت اكثريت است، گريزى ندارد و بايد پذيراى آن باشد، و اين محدوديت نيز به نوعى از مجراى «خود مختارى» عبور كرده و به دست و پاى او بسته مى شود، زيرا با كمال آزادى به دموكراسى رأى داده و آن را پذيرفته است.
بنابراين هيچ جامعه اى اعم از دينى و الحادى نمى تواند از «آزادى مطلق»