responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سيره پيشوايان نویسنده : پيشوايى، مهدى    جلد : 1  صفحه : 452

علما و صاحبدلان مى نشـست و بـه يـاد روز رسـتاخـيز مى افتـاد، سخت مى گريست!. او هـم نماز مى خواند و هم به ميگسارى و عيش و طرب مى پرداخت. هنگام شنيدن نصايح دانشمندان، از همه زاهدتر و با ايمان تر جلوه مى كرد، اما وقتى كه برتخت خلافت مى نشست و به رتق و فتق امور كشور مى پرداخت از «نرون» و «چنگيز» كمتر نبود!

مورخان مى نويسند: روزى هارون به ديدار «فُضَيْل بن عياض»، يكى از مردان وارسته و آراسته و آزاده آن روز رفت. فضيل با سخنان درشت به انتقاد از اعمال نارواى او پرداخت و وى را از عذاب الهى كه در انتظار ستم گران است، بيم داد. هارون وقتى اين نصايح را شنيد به قدرى گريست كه از هوش رفت! و چون به هوش آمد، از فضيل خواست دوباره او را موعظه نمايد. چندين بار نصايح فضيل، و به دنبال آن، بى هوشى هارون تكرار گرديد! سپس هارون هزار دينار به او داد تا در موارد لزوم مصرف نمايد.

هارون با اين رفتار، نمونه كاملى از دوگانگى و تضاد شخصيت را نمودار ساخته بود، زيرا گويى از نظر او كافى بود كه از ترس خدا گريه كند و بى هوش شود و بعد هرچه بخواهد بدون واهمه بكند. او دو هزار كنيزك داشت كه سيصد نفر از آنان مخصوص آواز و رقص و خنياگرى بودند [1]. نقل مى كنند كه وى يك بار به طرب آمده دستور داد سه ميليون درم بر سر حضار مجلس نثار شود!. و بار ديگر كه به طرب آمد، دستور داد تا آوازه خوانى را كه او را به طرب آورده بود، فرمانرواى مصر كنند!![2]

هارون كنيزكى را به يك صد هزار دينار، و كنيزك ديگر را به سى و شش هزار دينار خريدارى كرد، اما دومى را فقط يك شب نگاه داشت و روز ديگر، او را به يكى از درباريان خود بخشيد! حالا علت اين بخشش چه بود، خدا مى داند! (3)


[1] جرجى زيدان، تاريخ تمدن اسلام، ترجمه على جواهر كلام، ج5، ص 162.
[2] جرجى زيدان، همان كتاب، ص 173. 3 . همان، ص 163.
نام کتاب : سيره پيشوايان نویسنده : پيشوايى، مهدى    جلد : 1  صفحه : 452
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست