responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قامــوس المعـــارف نویسنده : مدرس تبريزى، محمدعلى    جلد : 2  صفحه : 463

ديدنش هراسان باشد.

ستنج ـ (چو فِرَنگ و نهنگ) يخنى[ر.م] و پس انداز و ذخيره و اسباب و سامان و جمع كردن مال و چوبى كه در زير آن غلطك ها نصب كرده و بر گردن گاو بسته و بر بالاى غلّه بگردانند كه از كاه جدا شود.

ستنخيز ـ (چو سحرخيز) محشر و قيامت.

ستو ـ (چو نكو) سه تو[ر.م].

ستوا ـ (چو صحرا) نسرم[ر.م].

ستوار ـ (چو گلزار) استوار و (چو دلدار) نام يكى از اقسام ذراريح[ر.م] است.

ستوان ـ (چو گلدان) استوان[ر.م].

ستوجه ـ (چو اَلوچه) مرغِ بازى باز آلارنگسرخ نيم رنگ.

ستودان ـ (چو نمودار) گور و گورستان و دخمه مردگان، خصوصاً گبران زردشتيان و عمارتى كه بر سر قبر ايشان سازند.

ستودن ـ (چو رطوبت) ستايش كردن و پسنديدن.

ستور ـ (ق) چارپا، خصوصاً اسب و استر و خر.

ستوردان ـ اصطبل و طويله.

ستوردن ـ(چو فروختن) ستردن.

ستورون ـ سترون[ر.م].

ستورى ـ (چو بلورى) زنبور زرد و هر چيز منسوب به ستور.

ستوسر; ستوسه; ستوشر; ستوشه ـ (چو كبوتر) عطسه.

ستون ـ (چو نزول) ركن و عمود و پايه معروف.

ستون آوند; ستون آونده ـ صفّه و ايوان خانه كه به يك ستون برپا باشد.

ستون در ـ چارچوبه در و پنجره.

ستونه ـ (چو چگونه) موج آب و گريز و فرار و حمله كردن باز و غيره به جانب شكار.

ستوه ـ (چو گروه و ملول) ستوهيدن [ر.م] و ناتوان و عاجز و افسرده و بازمانده و به تنگ آمده و لاغر و بيمار.

ستوهيدن ـ دلتنگ شدن و به ستوه[ر.م] آمدن.

سته ـ (چو شتر) ستوه[ر.م] و (چو صله) ضعيف و رنجور و (به كسر اوّل و ثانى و ظهور ها) ستيهش[ر.م] و (چو مزه و مكّه) انگور و سركه و هر چيز از شب به سحر مانده و (چو سكّه) به عربى، عدد شش را گويند.

ستها ـ (چو صحرا) دنيا و روزگار.(ند)

ستهيدن ـ (به كسر اوّل و دويّم) ستيهيدن[ر.م] و (به ضمّ آنها) ستوهيدن[ر.م].

ستى ـ (چو صفى) آهن و فولاد و نوعى از نيزه و سِنان و به هندى، خانم و كدبانو و زنى كه خود را با شوهر مرده خود در آتش اندازد.

ستيا ـ (چو دريا) دنيا و روزگار.(ند)

ستيخ ـ (چو دِلير) آسمان و پرخاش و لجاجت و ستيزه و سر كوه و بلندى و راستى و هر چيز راست و بلند، مانند نيزه و ستون و قامت و غيره.

ستير ـ (چو دِلير) مقدار شش درهم و نيم يا نام ديگر وزن سير] ر.م[ و در «ب ا» از برهان[ر.ض] گويد: بازا مقدار نود استير و هر استيرى چهار مثقال است.

ستيز ـ (ق) ستيزه و امر و فاعل از آن.

ستيزه ـ (چو دِريده) جنگ و خصومت و سركشى و لجاجت و كين و عداوت و خشم و عناد و ظلم و ناسازگارى و آن را «چخش» و «چخيدن»هم گويند.

ستيزيدن ـ (ر) ستيزه كردن.

سِتيژه ـ (چو دِريده) جفرسته[ر.م] و چلّه[ر.م] جولاهان بافندگان.

سِتيغ ـ بر وزن و معنى ستيخ.

ستيل ـ (چو قتيل) ظرف بزرگ معروف.

ستيم ـ (چو دِلير) دنبلدمل و خون فاسد در اعضا به هم رسيده و چرك و خون در جراحت جمع شده و جراحت سرمازده و آماسيده و جراحتى كه سرش به هم برآمده و درونش پر از چرك شده و بدون نشترتيغ زدن برنيايد و هم سرمايى كه بر جراحت خورده و بياماساند.

سِتين ـ به فرموده پزشگى نامه[ر.ض]، لفظى است مشتق از «ستوس» و به يونانى، يك قسم ماهى بزرگ را مى نامند كه از 20 تا 30 متر درازى داشته و در فرانسه به «بالِن» موسوم بوده و اعراب آن را به «حوت» ترجمه نموده اند، چنانچه

نام کتاب : قامــوس المعـــارف نویسنده : مدرس تبريزى، محمدعلى    جلد : 2  صفحه : 463
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست