responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قامــوس المعـــارف نویسنده : مدرس تبريزى، محمدعلى    جلد : 1  صفحه : 338

باباغورى; باباقورى : نوعى از عقيق است; رجوع به «جزع» و «عقيق» شود(تركى يا پارسى)

بابايى : منسوب به بابا و بالخصوص مريدان بابا الياس]ر.م [است.

بابت : (چو حالت) باره و خصوص.

بابر : (ل) ببر و نام يكى از ملوك فرغانه]در ازبكستان [كه در 900 هجرى جلوس نموده[نخستين پادشاه گوركانى هند].[1]

بابرنج : (چو كاربند) نارگيل.

بابروش : نام قديمى كلده[در عراق و بابلدر عراق].

بابزن : (چو كارْگر) سيخ كباب.

بابك : (چو حالت) بابكان[ر.م] و ايمن و استوار و پدر و نوعى از فيروزه و تصغير باب و شهرى است در كرمان بنا كرده بابكان]ر.م [و هم زنديقى بوده در عهد مأمون عباسى[هفتمين خليفه عباسى در قرن 2 و 3ه:] كه مذهب جديدى اختراع كرده و مَنهيّات اسلاميّه را مباح دانسته و در همه چيز تابع مزدك]بنيان گذار آيين مزدكى در قرن 5م [بوده و گروهى را به دام خويش دركشيده و به بابك فرّخ و خرّم دين و بابك خرّم اشتهار يافت، و ازاين رو پيروان او را بابكيّه و فرّخيّه و خرّميّه گويند، و زياده بر هزارهزار كس از مخالفان خود را به عدم فرستاده و چند نوبت لشگر مأمون و معتصم]هشتمين خليفه عباسى در قرن 3ه: [را شكسته و اصفهان و همدان را مطيع خود ساخته و عاقبت در 223 هجرى مقتول گرديد.

بابكان : پادشاهى بوده عظيم الشأن كه خال اردشير، مؤسس دولت ساسانيّه[در قرن3م] و يا پدر او و يا پدرزن او و يا جدّ او بوده و ازاين رو به اردشيربابكان اشتهار دارد.

بابكيّه ---> بابك و باطنيّه.

بابل : (چو كامل و ناخن) مشرق و نام يونانى ستاره مشترى ]و [شهرى است قديم و بزرگ كه خلاصه كلام بعضى مورّخين را درباره آن بدون اينكه صحّت آن را عهده دار باشيم، مى نگاريم. همين شهر از مداين سبعه عراق عرب و در وسط آن خطّه و سمت شرقى فرات واقع و ازاين رو كه عراق هم وسط عالم است، همين شهر مركز روى كره بوده و حضرت خليل(عليه السلام) در خود آن ديار و يا حوالى آن، تولّد يافته و هاروت و ماروت]نام دو فرشته [در غار كوه آن : كه به چاه بابل معروف بوده و يهود و نصارى در اعياد خودشان بدانجا آيند : سرنگون آويخته، و به مسافت 93 كيلومتر از سمت جنوبى بغداد مى باشد. و قينان ابن انوش ابن شيث ابن آدم بنايش كرده و تهمورس ديوبند]سوّمين پادشاه پيشدادى [به عمارتش افزوده و يا نمرود اوّل بنايش گذاشته و مَقَرّ حكومتش كرده و معبدى به نام بعل كه معبود بزرگشان بود، و داراى قلّه اى است بس بلند و به تلّ بابل و تلّ نمرود معروف است كه آن مردود به جهت عروج سماوات و مداخله در امور كائنات، در ساليان درازش ساخته و بدان سر بود كه تا عنان آسمانش بيفرازد; پس خداى قادر مقابل اين جسارت ايشان به هريك از عمله و مزدوران قلّه، زبانى داد مغاير زبان ديگرى به طورى كه هيچ يك آشناى زبان همراه خود نبوده و ازاين رو 72 زبان مختلف در ميانشان پديد آمده و قلّه ناتمام ماند. پس بر بالاى قلّه آمده و آسمان را به همان وضع زمينى مشاهده كرده و وشرمگين به زير آمد. و تير انداختن وى به جانب آسمان و خون آلود برگشتن همان تير هم در السنه مشهور است. بالجمله به نوشته بعضى سيّاحين، همان مناره روز ديگر برافتاد و چنان آواز مهيبى به گوش بابليان رسيد كه از هوش رفتند و بعد از افاقه[به هوش آمدن]، زبان خود را فراموشيده و هر فوجى به لغتى سخن راندند. چنانچه 72 لغت مختلف در ميان ايشان پديد آمد و چون تبديل السنه به همين روش يا روش اوّلى در اين سرزمين وقوع يافته آن را بابل ناميدند، كه از تَبَلبُل : به معنى وحشت و اضطراب : اشتقاق يافته. على الجمله اين شهر در قديم زيباترين بلاد روى كره و نفوس آن بيشتر از يك كرور]پانصدهزار [بوده و مدّتى مركز كلدانيان]در بين النهرين در قرن 8 تا6 ق. م [گرديده و زمانى بعد از خرابى نينوا]در عراق [پايتخت آشورى ها گشته، و عهدى دارالملك[پايتخت] ضحّاك و نمرود بوده و چندى مقرّ حكومت كنعانيان گشته و اسكندر رومى به

::::::::::::::::::::::::::::::::::

1. ضبط لغت نامه دهخدا: بابَر: ببر/بابِر: يكى از ملوك فرغانه.

نام کتاب : قامــوس المعـــارف نویسنده : مدرس تبريزى، محمدعلى    جلد : 1  صفحه : 338
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست