responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قامــوس المعـــارف نویسنده : مدرس تبريزى، محمدعلى    جلد : 1  صفحه : 336

محلّ و مكان و رجوع به «مقولات عشره» نمايند.

اينت : (چو زينت) زهى و په په و آفرين و اينك و به معنىِ اين ترا: اينت بس است.

اينجو : درّ و لؤلؤ ومرواريد.(كى)

اينجه : نازك و باريك و لطيف و ظريف و دقيق و ذكى و مؤثّر و مختصر.(كى)

اينجى : درّ و لؤلؤ و مرواريد.(كى)

اينسه : (چو بى مزه) آهسته.

اينش : به معنىِ اين او را: اينش بس است و(چو صحبت) به تركى، مخفّف اويناش[ر.م] است.

اينفت : (چو مى رفت) انيفت[ر.م].

اينك : (چو مى شد) آبله[ر.م]و (چو زيرك) مصغّرِ اين.

اينند : (چو ريوند) اَند.

اينه گول : قصبه اى است دل پسند در چهار منزلى اسلامبول]استانبول[ كه اطرافش واسع و آبوهوايش خوش گوار و سازگار است.

اينى : برادر كوچك و برادرزاده.

اَينيّه : منسوب به اَين[ر.م]و رجوع به «حركت» نمايند.

اِيو: اِيى[ر.م].(كى)

ايوار : (چو ديوار) وقت و عصر و زمان، خصوصاً وقتِ عصر.

ايوار كردن : در وقتِ عصر راه رفتن.

ايواز; ايوازه : (چو شيراز و شيرازه) آراسته و پيراسته.

ايوان : (چو حيوان) صفّه و طاق بلند و نشستگاه پادشاهان كه «كمرا» و «پچكم» و «بساره» هم گويند، چنانكه لفظ ايوان هم، به نوشته ناصرى[ر.ض]، پارسى است.

ايوان كسرى; ايوان نوشيروان ر طاق كسرى.

ايوانس : (چو شيدادل) شهرى است از فرنگ كه به نوشته بعضى، در اوّلِ جَدى]برابر دى[ هر سال سار بسيارى آمده و هريك قدرى زيتون در منقار خود آورده و به كليسايى كه در آنجا است ريزند، آن مقدارى كه اهالى آن ديار را تا يك سال كافى باشد. با اينكه تا صد فرسخى آن، درخت زيتونى نيست.

ايوانيّه : يكى از طوايف تركان كه در اواخر قرن هفتم هجرى به آذربايجان مستولى گرديده و نهب و غارت نمودند.

ايّوب : (ر) نام بعضى از اصحاب و تابعين و هم پدر صلاح الدين يوسف، مؤسّس دولت ايّوبيان يا ايّوبيه كه ده تن از ايشان از 567 هجرى تا 649 حكمران مصر بوده اند و هم نام نامى يكى از انبياى عظام بنى اسرائيل كه به نوشته ناسخ التواريخ [ر.ض]، در 3642 هبوطى از دختر لوط تولّد يافته و در ارض جابيه ] در سوريه[ به نبوّت مبعوث گرديده و دختر افرائيم ابن يوسف [ر.م] را به حباله خود آورده و سه دختر و هفت يا ده پسر از او به وجود آمد و هفت هزار گوسپند و سه هزار شتر و پانصد جفت گاو زراعت و ساير مواشى و ضياع و عقار و املاك بى شمار را مالك بوده تا در 3715 هبوطى به اقتضاى حكمت ازليّه به انواع بليّه مبتلا گرديده و روز چهارشنبه آخر ماه، ابواب امتحان به روى آن برگزيده رحمان گشوده شده و در يك روز خانه بر سر همه اولاد او فرود آمده و غلامان و ساربانانش مقتول و گاوان و شترانش منهوب شده و گوسپندان و شبانانش به آتش آسمانى بزرگى سوختند و آن عبد ممتحن به تمامى اين فتن و محن به منطوقه (إِنَّا وَجَدْنهُ صَابِرًا) (ص،44) تحمّل كرده و روى مبارك بر خاك نهاده و گفت (أَنِّى مَسَّنى الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرّحِمِينَ)(انبياء،83) خدا عطا كرد و خدا بگرفت. عاقبت از ثمره آن شكر و صبر كه ضرب المثل عالم گرديده، مورد عنايات الهيّه بوده و پسران و دختران مانند سابق بدو عنايت شده و اموال و مواشى مساوى روز نخست عطا كرده شده، و بعد از رفع شدايد چندان بزيست كه چهار بطن از احفاء خويش ديده و در 226سالگى وفات يافت.

ايّوبيان; ايّوبيّهر ايّوب.

ايور; ايوره; ايوز; ايوزه : (چو ديگر و بى مزه) آراسته و پيراسته.

ايول: (چو نگون) نام ماه چهارم سال روس ها كه در اين زمان تقريباً با اوّل تموزماه رومى و 23 سرطان ]برابر تير [مطابق آيد و به موجب اساطير يونانيان، نام پسر نبتون، خداى دريا، مى باشد.

نام کتاب : قامــوس المعـــارف نویسنده : مدرس تبريزى، محمدعلى    جلد : 1  صفحه : 336
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست