هوديوالا گويد: مواس نام شخص يا
قبيله يا رئيس طايفهئي نبود، بلكه نام سرزمين و ناحيتي است، كه جمع آن
مواسات بارها در طبقات ناصري مذكور است (رجوع به فهرست) و از ان بر ميآيد،
كه نام جائي بود نه نام شخص، و اگر تمام جملاتي را كه دران اين كلمه آمده،
بخوانيم ثابت ميآيد، كه مقصد از ان ناحيتي است پوشيده بجنگلهاي غلو
داراي درههاي تنگ و گردنههاي دشوار گذر كه در ان لشكرهاي كوهستاني و سوار
مقرر باشند. ضياء برني نيز در تاريخ فيروز شاهي صورت مفرد و جمع كلمه را هر دو ميآورد، مثلا: هم
در ان نزديكي مواسي بود، در ان خزيدند و بعد از چند روز مقدم مواس را بر
سلطان جلال الدين فرستاد» بعد ازين در شرح جنگهاي عين الملك (ص 491) گويد: «و
آنچه سوار و پياده ايشان از گنگ سلامت بيرون آمد در مواسات بدست هندوان
افتاد و اسپ و سلاح بباد داد.» علاوه برين يحيي بن احمد سهرندي در تاريخ
مباركشاهي در شرح حال محمد تغلق گويد: «و هندوان و مفسدان مواسات و
موالات ولايت در هردهي دار الضرب ساختند.» در طبقات اكبري آمده: «سلطان
مباركشاه آب جون را عبره كرده موضع هرتولي (اترولي) را كه از مشاهير مواس
بود تاخت.» (ص 140/ 1) عبد القادر بداوني در منتخب التواريخ گويد: «و آن
مواسها را پاك كرد» (1/ 326) و همين مورخ درباره فيروز پور گويد كه به مواس
معروف بود (1/ 252) از تمام اين اسناد ظاهر است كه قبايل هندو بعد از
فتوحات مسلمانان به كوهسارها و جنگلها و مناطق دور دست دشوار گذر پناه
بردند و دران پناهگاههائي را ساختند، و همواره از ان مناطق دور افتاده و
ناقابل عبور طغيانهاي خود را دوام ميدادند و يكي از ان اراضي مشكل در ضلع
ايتوا بود، كه مواس مخوف شمرده ميشد، و همچنين سرزمين جلاون كه بين
درياهاي جمنا و بيتوا و پهوج افتاده بود، چنين وضع را داشت (گزيتير هند 7/
18) (حواشي هوديوالا بر ايليوت 2/ 732)