ممالك
اسلام بر سرهاي منبر بر اهل خاندان رسالت لعنت كردند الاغور، كه ولات بني
اميه بدان ولايت راه نيافتند و اين معني فخر الدين مباركشاه مروي نظم كرده
است: مثنوي: باسلام در، هيچ منبر نماندكه بروي خطيبي همي خطبه خواند كه بر آل ياسين بلفظ قبيحنكردند لعنت فصيح و صريح ديار بلندش از ان شد مصونكه از دست هر ناكس آمد برون از آن جنس هرگز در ان كس نگفتنه در آشكارا و نه در نهفت نرفت اندر و لعنت خاندانبدين بر همه عالمش فخر دان مهين
پادشاهان بادين و دادبدين فخر دارند بر هر نژاد ظاهرا از تاريخ و نسب نامه
منظومه فخر الدين مباركشاه همين ابيات باقي است و اصل كتاب را در هيچ جائي
سراغ نداريم. ظهير الدين سگزي (سيستاني) هنگامي كه از نيمروز برسالت
دربار غور در حضرت سلطان غياث الدين رفت، مورد الطافها شد و صدر اجل فخر
الدين مباركشاه غوري او را انعام وافر داد، و در شكرانه آن مدحها گفت و چند
بيت دو قصيده مدحيه او را هدايت نقل كند، كه در يكي از ان گويد: ميل يارانم بشكر بود و اينك بهرشانشعر فخر الدين بجاي شهد و شكر ميبرم (براي تفصيل رجوع كنيد به مجمع الفصحاء 2/ 850)
(64) خرميل
در تعليق 29 شرحي راجع باين كلمه و اخوات آن داده شد، كه در غور اشخاصي
بدين نام بودند، و شايد نام دودماني بود از معاريف رجال دربار و
سپهسالاران آن دوره كه مورخان عرب و عجم ايشان را ميشناختند. در طبقات
ناصري اين كلمه در مقابل پيل مذكور است و از زبان علاء الدين حسين گويد:
اگر تو پيل ميآري، من خرميل ميآرم (طبقه 17 ذكر علاء الدين) اگر چه در
برخي موارد ديگر نام اشخاص و لقب خانداني معلوم ميشود، ولي احتمال ميتوان
داد، كه اصلا نام حيواني قوي و نيرومند بوده باشد. كه بدان تسميه را روا
داشتهاند، مانند اسپه در نامهاي باختري، و خر در نامهاي غوري و افغاني، و
تنكا (ببر) و ارسلان (شير) و يغان (فيل) در نامهاي تركي