بنظر
شك ميبيند، و در متن ترجمه هم از املاهاي متفاوت اين نام (ايلتمش) را بر
املاهاي فوق ترجيح دهد. هم وي در صفحه (637 ج 1) ترجمه خويش نوشته سكه رضيه
سلطان را نقل كند كه در 634 ه بسال اول جلوس در دهلي ضرب كرده است، كه در
ان سلطان رضيه بنت شمس الدين ايلتمش آمده، ولي من درين كتاب از جمله
املاهاي مختلف، شكل التتمش را برگزيدم بدلايل ذيل: (1) خود مولف طبقات ناصري آنرا التتمش ميخواند، زيرا وي در مدح اين پادشاه در مطلع قصيده ميگويد: آن
شهنشاهي كه حاتم بذل و رستم كوشش استناصر دنيا و دين محمود بن التتمش است
اين قصيده تا آخر در بحر رمل مثمن مقصور است كه ركن چهارم و هشتم بيت
فاعلان است، اگر ما اين نام را التمش بخوانيم بايد ركن آخر فعلان گردد، كه
با وزن ابيات ديگر فرق پيدا ميكند، چون مولف تا آخر قصيده وزن رمل مقصور
الاخر را التزام كرده، بنابران خودش هم التتمش ميخوانده است. 2: تقريبا
يك قرن بعد از منهاج سراج در دربار هند مولانا عصامي فتوح السلاطين را
منظوم كرد، (750 ه) درين كتاب كه قيمت ادبي ندارد، هم التتمش ضبط شده بدو
تا، و تمام ابيات آن در بحر متقارب مثمن است، كه ركن چهارم مصاريع مختلف
است در اين بيت كه: غرض چونكه خورشيد روي زمينشه التتمش آن شمس دنيا و
دين (ص 109) سه ركن اول مصاريع سالم يعني فعولن و آخر آن فعول مقصور است،
براي اينكه بيت بر وزن اصلي منطبق آيد، لازمست كه اسم التتمش را بدو تا
بخوانيم، كه عصامي هم بدو تاء ضبط كرده است. درين بيت كه نيز از فتوح السلاطين مولانا عصامي است (ص 140) اين مقصد روشنتر و مدللتر بدست ميآيد، در آنجا كه گويد: «كه
چون ناصر الدين روشن ضميركه بد پور التتمش هند گير» اگر فرضا يك تاء
منقوطه را حذف كنيم، ركن دوم و سوم بيت ميشكند، و بدين دلايل ما از
املاهاي مختلفه التتمش را برگزيديم كه در نسخ منتخب بدايوني نيز بعضا چنين
آمده است.