ستوده نيست، و بر خلاف امانت كاري علمي و ادبي است، كه من در ذيل صفحات طبقه (23) به همه آن تحريفات اشارت كردم. طابع
كتاب يك اسم مجعولي را هم براي آن تراشيده، كه به نام تاريخ وصاف تاليف
وصاف الحضرة عبد الله بن فضل الله شيرازي (متوفي بعد از 728 ه) شبيه تر
است، زيرا وصاف الحضرة كتاب خويش را كه در حقيقت ذيل جهانگشاي جويني است
بنام «تجزية الامصار و تزجية الاعصار» بين 690- 728 ه تأليف كرده است، پس
ناشر اين كتاب ميرزا محمد، نيز نام كتاب وصاف الحضرة را مسخ كرده، بر طبقه
(23) طبقات ناصري بنام منهاج سراج گذاشته است. در اول كتاب مقدمهيي از
طرف ناشر بنام مؤلف اصلي اضافه شده، كه انشاي آن با انشاي سليس و وروان
منهاج سراج فرق بارزي دارد، و بانشاي محدث و غير لذيذ پنجاه سال پيشتر
ميماند، كه در سطور ذيل عينا نقل ميشود: «بر ارباب خرد و دانش و اصحاب ذكا
و بينش مخفي و مستور نخواهد بود، كه بمفاد آن الله رؤف بالعباد، در هر
عهدي از عهود زمان باقتضاي حكمت سبحان بمصدوقه تؤتي الملك من تشاء و تعز من
تشاء، ذي شوكتي را در عرصه جهان مبسوط اليد نافذ الفرمان سازد، كه به تكفل
احوال عباد پرداخته، جراحات صدور ستمديدگان دهر بمراسم رافت و مرحمتش
التيام پذيرد، و خفقان قلوب غم رسيدگان روزگار بمفرح دلكشاي التفات و
معدلتش باصلاح آيد، تا هنگامي كه بمصداق ان الله لا يغير بقوم حتي يغيروا
ما بانفسهم از استيلاي غرور اشتداد حرص و از قانون بي اعتدالي و ناسازي ساز
و باب تعدي و بيحالي بر چهره عجز و مساكين باز، حركاتش از نظم طبيعي خروج
و زبانه آه آتشبار دادخواهان از دست بيدادش بزبانا عروج (؟) بيت: چو خواهد خدا سرنگونت كندبكردار بد رهنمونت كند مصدوقه لطف
حق با تو مداراها كندچونكه از حد بگذرد رسوا كند سمت ظهور و برزور يافته،
نايره غضب قهاري شعلهور خرمن سوز هر خشك و تر گرديده، بمنطوقه و تنزع
الملك ممن تشاء و تذل من تشاء كوكب بختش را در معارج اوج رفعت و عزت بمدارج
حضيض خواري و مذلت رسانيده، سرپرستي و تكفل احوال عباد را بكف كفايت ديگري
محول